سلام مهربونم مامانی دیشب به چه مکافاتی خوابوندمت و خوابیدم ساعت 3و 15 دقیقه بیدار شدی و شروع کردی گریه کردن شیرم میخوردی نمی خوابیدی گذاشتمت تو گهواره و خوابوندمت که خوابم برد یهو چشمام رو باز کردم دیدم یکی از گهواره آویزونه بله بیدار شده بودی خلاصه تا ساعت 6 بیدار یودی 6 خوابوندمت نماز خوندم خوابیدم که ساعت 8و نیم باباجون روی ایرانت برا کفترا دونه ریخت من و تو با هم از صداش پریدیم و تو بیدار شدی تا 9 بعد 9و 30 دقیقه هم بیدار شدیم بریم با بابایی دکتر آخه دیروز کمرش درد میکرد دکتر چندتا آزمایش براش نوشته منم باید قندم رو چک میکردم شما هم بابا گفت گوشت رو میگیری شاید خدای نکرده چیزی شده باشه به دکتر نشون بد...