نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

برای دخترم

    وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی، پرواز را. راه رفتن بیاموز زیرا راههایی که می روی جزئی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند. دویدن بیاموز چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر. و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی... دویدن بیاموز زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی. و پرواز را یادبگیر زیرا باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی.   وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی ، پرواز را. راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود ...
30 خرداد 1396

بابایی دوست دارم

کودکی، دخترکی موقع خواب ، سخت پاپیچ پدر بود و از او میپرسید: زندگی چیست؟ پدرش از سر بی صبری گفت: زندگی یعنی عشق.... دخترک با سر پرشوری گفت: عشق را معنی کن؟؟!!!! پدرش داد جواب: بوسه ی گرم تو بر گونه ی من دخترک خنده برآورد ز شوق گونه های پدرش را بوسید زان سپس گفت: پدرم... عشق اگر بوسه بُود بوسه هایم همه تقدیم تو باد....!       ...
23 ارديبهشت 1393

ما اومدیم !!!

   سلام دختر گلم خیلی وقته برات چیزی ننوشتم ماشالله اینقدر شیطون شدی که نمیدونم کدومو بنویسم نمیدنی یه وقتهایی چقدر شیرین میشی و شیرین زبونی میکنی یه وقتهایی هم بینهایت حرصم رو در میاری و فضول میشی یک هفته اینترنت نداشتیم بعدشم نی نی وبلاگ باز نمیشد تا الان خوب بذار اول یه پست با موضوع تولدت برات بنویسم بعد شیطونی های جدیدت خوب یه چیز دیگه من و بابایی تصمیم گرفتیم از این به بعد بیشتر خاطراتت رو به صورت رمز دار برات بنویسم و تنها به دوستهایی که میشناسمشون رمز بدم خب نمیدونم خوبه یا بد اما بالاخره داری بزرگ میشی و شاید در آینده ازم انتقاد کنی چرا بدون محدودیت همه ی روزها و خاطراتت رو نوشتم نمی دونم به نظر...
15 شهريور 1391

یاسمین

سلام دختر گلم فکر کنم چند وقتیه میدونی ولی گفتم توی وبتم بنویسم انشالله تا آبان ماه صاحب یه خواهر کوشولو میشی من و بابایی اسم یاسمین رو براش انتخاب کردیم به نظرت خوبه ؟ میپسندی نمی دونم یاسمین بذاریم یا یاسمین زهرا ؟ تو چی میگی عسل مامان میدونی چقدر نی نی ها رو دوست داری و همش میایی شکمم رو بوس میکنی و می گی نی نی  الهی قربونت بشم که اینقدر خوبی و مهربونی برا مامانی و آجی دعا کن خیلی دوست داریم
21 تير 1391

امان از این عمه ی نازگلی که اتفاقا خواهر شوهر ما هم هست ...

سلام جیدرم خوشگل خانم ایشالله که خوب لالا کنی دیروز عمه سمیرا پیغام گذاشته بود که من عمه گفتن شما رو ننوشتم و منم بهش گفتم احتمالا نوشتم و معذرت خواستم حالا امشب مامان جون اومده بود گفت عمه سمیرا اعتراض کرده و این حرفا هر چند میدونم شوخی کردند ولی خوب مینویسم که کدورتی پیش نیاد مامان جون گفت  عمش اعتراض کرده چرا خاله و دایی گفتن نازنین رو نوشتی ولی عمه گفتنش رو ننوشتی عمه گفتن نازی 26 دی  گفته عمه خلاصه ما از همین جا از عمه جون طلب مغفرت کرده و مینویسیم که نازنین زهرا در 26 دی  ماه گفته عمه   البته من و سمیرا با هم این حرفا رو نداریم ولی سمیرا جونم یه وقت از دستم دلخور نشی باور کن یادم رفته و هیچ قصدی توش نبوده قربو...
24 بهمن 1390

یه حرف در گوشی با دخملم

نانازی هنوز معلوم نیست ولی فکر کنم انشالله هفته دیگه با باباجون اینا میریم دزفول یه سفر 4 روزه نمیدونم به بابایی مرخصی میدن یا نه ولی انشالله بدن بریم پیش یه عالمه فامیلای مهربون و خوب بابایی ببینیمشون انشالله دایی بابایی روز اربعین آش نذری داره و همه دور همن ما هم دلمون میخواد پیش شون باشیم ای کاش میشد دوست جونای اهوازیم دزفول بودن یا ما میتونستیم بریم اهواز پیششون و   تو این دو روزه میدیدمشون مخصوصا مامان باران و بهار گلم با دخملهای شیرینش و نازش    
14 دی 1390

امان از سرعت پایین نی نی وبلاگ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نمی دونم این تصادف کشتی با دکل توی دریا چه حکایتی داشته ولی فکر کنم به قسمت سایت نی نی وبلاگ محکم تر از بقیه برخورد کرده ما هزار تا عکس آپلود کردیم هزار تا کار کردیم ولی تنها نی نی وبلاگه که داره ناز میکنه
14 دی 1390
1