وای که دیشب چه شبی بود !
سلام دختر عزیزم وای که دیشب چه شبی بود فرشته کوچولوم ! دیشب حدود ساعت یک بود تصمیم گرفتم بخوابم اومدم روروئکت رو بذارم توی اتاقت که چون تاریک بود جلومو ندیدم و روروئکت رو گذاشتم روی اسباب بازی موزیکالت و صدای مرغ و خروس با یه آهنگ جیغی بلند شد خودم هول کردم چه برسه به شما که لالا هم بودی اومدم پیشت تکون تکونت دادم و لالا شدی بعد که گذاشتمت توی جات دیگه بیدار شدی و بد خواب مامانی فدات بشه هی چشماتو میبستی لالا کنی ولی یادت رفته بود چجوری بخوابی و حسابی کلافه بودی نه شیر میخوردی نه میخوابیدی نه هیچی هی تند تند غلت میزدی و من و خودت رو کلافه کرده بودی دوبارم تو گهوارت خوابوندمت ولی ماشالله از بس میغلتی با گریه بیدار میشدی می خوابوندمت و میذاشتمت تو جات دوباره بیدار میشدیکم کم داشتم تسلیم میشدم چراغ روشن کنم و باهات بازی کنم دیگه ساعت 3 و نیم بود هرچی توی گهوارت بود در آوردم فقط یه تشک کوچولو انداختم توش جات بازتر شد و میتونستی بغلتی و بعد تکون تکونت دادم و ده دقیقه به چهار خوابیدیم تا 6:30 دقیقه که بابا اودم نفهمیدیم کی اومده فکر کنم یه ربع به هفت بیدار شدم و تا 8و نیم بیدار بودیم هشت و نیم خوابیدیم تا ده دیگه بیدار شدی و برا اینکه خوابمون بپره رفتیم حمام و بعد برات تخم بلدرچین با کره آماده کردم رفتیم خونه مامان جون خوردی و آلو و زردآلو هم نوش جون کردی و با همکاری خاله مرضیه و خاله مریم و دایی محمد حسین نگه داری شدی تا من سبزی خوردن برا خودمون گرفته بودم پاک کنم که وسط کار رفتیم پشت بوم کفتر بازی و منم سبزیم رو آوردم اونجا پاک کردم و دوباره وسطش اومدم خونه روروئک قدیمی تو بردم روروئک سواری کنی و خلاصه توبه کردم با سبزی پاک کردن بیچاره خاله مریم کلی برام پاک کرد تا تموم شد و اومدیم خونه و شما لالا کردی من ناهار آماده کردم برا خودمون کوکو سبزی برا شما کته با سینه مرغ که آخرای ناهار بیدار شدی و ناهر خوردی بعد بازی کردی و رفتیم با بابا تا ددر و اومدیم و عصرونه خوردی و یه عالمه شعر برات خوندم و باهات بازی کردم تا شب شد .
مادر قربونت بره دیشب دیدم خیلی میغلتی گذاشتمت توی جای خودم ولی در کمال با نمکی با چشمای بسته از توی جای من چهار دست و پا باعجله میرفتی توی تشک خودت دمر میخوابیدی قربونت برم الهی انشالله امشب خوب بخوابی و فردا روز خیلی خوبی باشه برامون انشالله