نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

شب یلدای 1396

شب یلدای نود وشش یه کرسی تقلبی و نقلی و یکم خوراکی به سفارش دختر قشنگم و با ذوقم که برای هر مناسبتی کلی ذوق و شوق داره     شب یلدای منی دیوونه ی دوست داشتنی     شب یلدا         شب یلدای منی دیوونه ی دوست داشتنی     ...
2 بهمن 1396

کلاس اول سال تحصیلی 95-96

                                              با آبجیش میرن خرید مدرسه                                                                 ...
30 خرداد 1396

تولــــــــــــــدم

خــــــــــــــــــب رسیدیم به اصل مطلب اگر گفتی چیه ؟ بعلـــــــــــــــــــــــــه تولد مامانی نمیدونم چرا هر سال تولدم میوفته 12 بهمن   و این همه جشن واسم میگیرن امسالم طبق معمول تولدم 12 بهمن بود و چون باباجون حال نداشت و بابایی میخواس مراقبش باشه با یک هفته تاخیر برام تولد گرفت و روز تولدم فقط ناهار  از بیرون گرفت و هدیه بهم داد و این هفته بابایی مهربون ما رو برد شهر بازی و بعد هم رفتیم کلی غذای خوشمزه خوردیم و به قول نازی نوشابه خوشمزه تر ممنون بابای مهربون خیلی خوش گذشت   ...
18 بهمن 1393

بابایی عزیزمون روزت مبارک

کودکی، دخترکی موقع خواب ، سخت پاپیچ پدر بود و از او میپرسید: زندگی چیست؟ پدرش از سر بی صبری گفت: زندگی یعنی عشق.... دخترک با سر پرشوری گفت: عشق را معنی کن؟؟!!!! پدرش داد جواب: بوسه ی گرم تو بر گونه ی من دخترک خنده برآورد ز شوق گونه های پدرش را بوسید زان سپس گفت: پدرم... عشق اگر بوسه بُود بوسه هایم همه تقدیم تو باد....!   بابایی خودت میدونی چقد دوست داریم  روزت مبارک عزیزم   آقاجونم که میدونم هراز چندگاهی به وب دخترام سر میزنه روز شما هم مبارک     ...
23 ارديبهشت 1393

تولدت مبارک

سلام گل قشنگم تولدت 3 سالگی ات مبارک انشالله هزار ساله بشی خوشگل مامانی عروسکم باورم نمیشه 3 ساله تو رو دارم چقدر زود گذشت خدایا به خاطر این گل خوشبو ممنوووووووووووون       دلم میخواد بدونی تو این همه ستاره هیچ کی اندازه ی من نگاتو دوست نداره تولدت پر از نور ، خوش اومدی ستاره   تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا وجود پاکت اومد تو جمع و خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این روز و تو این ماه از آسمون فرستاد خدا یک ماه زیبا تولدت مبارک       در آن روز که فرشتگان از عشق سرشار بودند و پایکوبی می کردند دانستم تو ای نازنین ...
10 شهريور 1392

آخرین روز یدونه بودنت !

سلام دخمل قشنگم روز دوشنبه اول آبان تو بیابایی رفتید بیرون و وقت برگشتن یه کیک کوچولو خریدید و منم یه شمع 3 داشتم برات آوردم هی میگفتی تولدمه ؟ منم به بابا گفتم یاسمین که پس فردا به دنیا میاد پس امروز جشن آخرین سه نفره بودن مونه !!! اینم عکسهات         ...
12 آبان 1391