نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

امان از خواب تو دختر !

1390/5/2 14:15
نویسنده : مامانی
742 بازدید
اشتراک گذاری

 

456

 

 سلام مهربونم مامانی دیشب به چه مکافاتی خوابوندمت و خوابیدم ساعت 3و 15 دقیقه بیدار شدی و شروع کردی گریه کردن1 شیرم میخوردی نمی خوابیدی گذاشتمت تو گهواره و خوابوندمت که خوابم برد یهو چشمام رو باز کردم دیدم یکی از گهواره آویزونه بله بیدار شده بودی خلاصه تا ساعت 6 بیدار یودی 6 خوابوندمت نماز خوندم خوابیدم که ساعت 8و نیم باباجون روی ایرانت برا کفترا دونه ریخت من و تو با هم از صداش پریدیم و تو بیدار شدی تا 9 بعد 9و 30 دقیقه هم بیدار شدیم بریم با  بابایی دکتر آخه دیروز کمرش درد میکرد دکتر چندتا آزمایش براش نوشته منم باید قندم رو چک میکردم شما هم بابا گفت گوشت رو میگیری شاید خدای نکرده چیزی شده باشه به دکتر نشون بدیم خانوادگی رفتیم و ظهر اومدیم خونه شما بابایی بعد ناهار خوابیدید منم خوابم نبرد البته خوابم میاد ولی چون شما چند بار بیدار میشی و دوباره میخوابی اگه بخوابم و هی بیدارشم سرم درد میگیره برا همین نخوابیدم دایی بابایی هم داره از دزفول میاد ترسیدم اگه بخوابم بیاد و دمپایی و کفش و هرچی هست بکوبه به در بیدار شی و بترسی آخه دو تا از دایی های بابا دشمن من هستند 3الانم از لج من دارن بروجرد کباب میخورن آخی طفلکی تا حالا که کباب نخوردی دایی بدونی کباب چیه2 بخور حالا بیایی قم که فقط نون خشک و آب باید بخوری ( دایی سید علی و دایی سید مهدی بابایی خیلی شوخن و حال همه رو میگیرن ولی من بچه قمم و نتونستند تا حالا حال منو بگیرن و من جلو شون کم نیووردم و همش سر به سرم میذارن منم چون خیلی دوستشون دارم خیلی سر به سرشون میذارم ) تازه یه مهمون خیلیییییییییییییییییییی عزیزتر هم داریم خاله ناهید گل که من واقعا دوستش دارم خاله جون من و نازی وبابایی خیلی خوشحالیم داری میایی قم کی بشه برسید دلم براتون یه ذره شده حالا تا نازنین زهرا خوابه یکم خونه رو جمع و جور کنم تا بعد خدا نگه دار طلای مامان7

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)