نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

مامان بابا ببل

سلام نازنین زهرا جونم الان لالایی و ساعت چهار چهارو نیم باید بریم آمپول بزنیم دیروز دو فنری با هم رفتیم کلی هم خوش گذشت زودی آمپولت رو زدم بعد با هم رفتیم چندتا مغازه لباس فروشی و یکی دو تا پاساژ رو دید زدیم تو یکی هم از این فیلهای به قول خودت تاب تاب عباسی بود سوارت کردم میخواستم بیشتر بیرون باشیم ولی باد زیادی میوزید منم ترسیدم سرما خوردگیت بدتر بشه برای همین اومدیم خونه سوپ خوردی و یکم با هم توی اتاقت بازی کردیم منم شام اسنک مرغ درست کردم شما هم هی میومدی میگفتی نان بعد بهت میدادم لهشون میکردی رو فرش و منم باید میاومدم نپتون میکشیدم خلاصه شبم ددی اومد و شام خوردیم شما هم حدودهای یک خوابیدی صبحم 5 بیدار شدی شربت ات رو دادم خوردی تا یک ربع ...
1 اسفند 1390

وروجک تر از همیشه و صد البته وروجک بابایی ...

    سلام دخترم کم کم خواب داره چشمان زیبایم را میربایاند (چه از خود متشکرم مامانی !!!) تا نخوابیدم برات بنویسم جیدرم   این روزها حسابی ورجک شدی یه وروجک بابایی فکر کنم اگر بخوام بزنمتم (الته بشکن دستم اگر روزی بخوام بهت بزنم ) اول میگی بابا هرچی هرچی که برات بیارم میگی بابا تشنته برات آب میارم میگی بابا بابا گفتنت هم جیغ بنفشه چون با تحکم میگی بابا        دوم اینکه شدی طوطی کارهای همه رو تقلید میکنی امروز بابایی داشت سرفه میکرد رفت دست و صورتش رو بشوره اینقدر ادای بابا رو در آوردی تا حالت تهوع گرفتی و حالت بد شد و صبحونه نخوردی مامانی تو که اینقدر خند نبود...
24 بهمن 1390

دلم لک زده یه فیلم درست و حسابی بیبنم

سلام عسلم چطور مطوری خوش میگذره ؟   دختر خوبم این روزها هنوز چشمهاتو باز نکردی تلویزیون رو نشون میدی میگی ننگین یعنی رنگین کمان تا میام فیلم ببینم کارتون میخواهی بابایی از همین جا بهت میگم لطفا آنتن تلویزیون اتاق نازنین زهرا رو درست کن تا منم بتونم فیلم ببینم خواهش میکنم !!!   دوباره دیروز یکم بهونه گیر شدی ولی شکر خدا امروز ماشالله هزار ماشالله بهتر بودی   فعلا بیدار شدی تا بعد
20 بهمن 1390

نازی جیگر طلا

  سلام خاتونم قربونت بشم الان لالایی طبق معمول من فرصت کردم بیام آپ کنم خوب جونم برات بگه که * شدی یه بسته پفک نمی از بس با نمکی * شعرم گفتم تحویل بگیر عسیسم این روزها خانم تر شدی بیشتر به حرف گوش میدی الحمدالله سرما خوردگی اتم بهتر شده بهترم ماشالله ماشالله غذا میخوری قربونت برم   کلمات جدیدت : دادا : دایی ماه : خاله مرضون اوو (با لهجه تو دماغی ) : اتو ننگین : رنگین کمان   کارتونهای جدیدت مجموعه کارتونهای تبیلغاتی LG فیتیله رنگین کمان یک و دو عمو پورنگ   جیدرم تا تو ماشین میشینیم هنوز نشسته میگی آانگ یعنی آهنگ گوش کنی   هرچی بهت میدم بخوری فوری میگی ...
19 بهمن 1390

بازی فکری

        یکی یکدونه مامانی شب جمعه با بابایی رفتیم بیرون برات کلی سی دی و اسباب بازی خریدیم   سی دی دانشمند کوچولو آموزش اشیا و رنگ و ...   سی دی جو جو آموزش زبان   سی دی با نی نی قصه ی کودکانه   سی دی محله رنگین کمون 1 و 2   آخه به آهنگ خیلی علاقه داری و به انیمیشن های تلویزیونم علاقه نشون میدی چند شب پیشا تا نصفه شب نشستم برات فیتیله و عمو پورنگ و رنگین کمان و داداش سیا دانلود کردم ولی کیفیتشون پایین بود برا همین برات سی دی خریدیم   اسباب بازی هم برات یه استوانه هوش با یه پازل چوبی آموزش حیوانات و یه هوش چین حیوانات خریدیم مبارکت باشه   هرچند هولی...
8 بهمن 1390

دعا , رنگین کمون , بانک انصار !!! و آنچه گذشت ...

  سلام طلای ناز نازی من شب خوش مامانی الان لالایی یه کوچولو تب داری غروب پاشویه ات کردیم و پدرت زحمت کشید رفت برات استامینوفن خرید و خوردی بعد لالا کردی غذا هم نخوردی ولی برای فردات یه سوپ خوشمزه برات میپزم حسابی سرحال بشی طلاخانم   نازی میدونی وقتی برات سی دی رنگین کمون رو میذاریم به شعر دعا که میرسه میگی دعا قربونت بشم   دیگه اینکه هی میآیی میگی ننگین کمون که برات رنگین کمون رو بذاریم و تو باهاش برقصی   بعد اینکه پیام بازرگانی بانک انصار رو میشناسی تا میاد میگی نانک انار   قربونت بشم عسلم چند روز پیشم باباجون و مامان جون برات یه حوله ی تن پوش نارنجی خیلیییییییییییی خوشگل خردیدند دستشون درد نک...
5 بهمن 1390

نازنین زهرا در هفته ای که گذشت !

دختر طلای مامان سلام عروسکم این هفته مامانی برای اینکه بهتر رشد کنی و صبحونه بخوری راس یک ربع به   9  بیدارت میکردم و تا بیدار شی برنامه کودکم شروع میشد نیم ساعت اول تو رختخوابتی تا به قول دایی محمد حسین خستگی خوابت در بیاد بعد صبحونه هرچند کم میخوردی و تا ظهر میان وعده هم میخوردی و بعد حدودهای یک بدون دردسر یکم ناهار میخوردی و لالا میکردی   دیگه اینکه یاد گرفتی دستات رو باز میکنی میدووی سمتم میگی ماددددددددددددددر این بازی جدیدمونه     بعد جونم برایس عسلم بگه که هرچی هم بخوایی اسمش رو میگی میایی دستاتو باز میکنی میگی ببل یعنی بفلم بیایی بریم اون چیزی رو که میخواهی برداریم   بعد اینکه میگم کلاغه چی...
30 دی 1390

طلا خانم و بده

سلام جیگر طلا تازگیها یاد گرفتی میگی بده به بگیر هم میگی بده یه چیزی رو میگیری بهم بدی میگی بده یعنی بگیر   امروزم بابایی بهت یاد داد پوست نارنگی رو خودت تنهایی بکنی ماشالله   از غذا هم بیگانه و بیزار شدی کارتون جدید مورد علاقت  فصل شکار 3 هست    آهنگ نباشی یگانه رو هم حفظ کردی   چشم هم بلد شدی یکی در میون میگی   
12 دی 1390

مسابقه یکسالگی نی نی وبلاگ

ما به این دوستهامون رای میدیم شما چه طور ؟ ما برای اینکه همه ی دوستهامون رو خوشحال کنیم کدهاشونو به دوست جونهای دیگه دادیم تا بتونیم به همه رای بدیم و همه خوشحال بشن چون  در این مسابقه محدودیتی برای رای دادن وجود نداره یعنی هر کسی که یک خط موبایل داشته باشه میتونه به سه شماره رای بدهد یعنی خاله جونها و عمه جونها و بقیه دوستامون هم میتونند رای بدهند پس زود باشید یه اس ام اس به 09354000537 بزنید و کد ها رو به این صورت وارد کنید 186 150 140   نازنین زهرای خودمون کدش ١٨٦   کیانا جون کد 118   پریسا جون کد 143   ستاره جون 140   علی جون 150   محیا جون ...
3 دی 1390