وروجک تر از همیشه و صد البته وروجک بابایی ...
سلام دخترم کم کم خواب داره چشمان زیبایم را میربایاند (چه از خود متشکرم مامانی !!!) تا نخوابیدم برات بنویسم جیدرم
این روزها حسابی ورجک شدی یه وروجک بابایی فکر کنم اگر بخوام بزنمتم (الته بشکن دستم اگر روزی بخوام بهت بزنم ) اول میگی بابا هرچی هرچی که برات بیارم میگی بابا تشنته برات آب میارم میگی بابا بابا گفتنت هم جیغ بنفشه چون با تحکم میگی بابا
دوم اینکه شدی طوطی کارهای همه رو تقلید میکنی امروز بابایی داشت سرفه میکرد رفت دست و صورتش رو بشوره اینقدر ادای بابا رو در آوردی تا حالت تهوع گرفتی و حالت بد شد و صبحونه نخوردی مامانی تو که اینقدر خند نبودی که آخه
سوم اینکه شمکت رو پیدا کردی هی دست میکنی تو لباست شکمت رو با انگشت فشار میدی
چهارم وقتی کار با مزه ای میکنی ما دست و هورا و جیغ برات نمیکشیم ( یه برنامه حالا بریم یه برنامه ببینیم ...ببخشید عمو قناد پرید وسط حرفم ) خودت لپتو میکشی و خودتو برای خودت لوس میکنی
وقتی لوس میشی گردنت رو یک طرفی میگیری و یه طرفی راه میری دستهاتم به عرض شونه باز میکنی
جدیدا هم تا حوصلت سر میره میگی ام یا شیر میخواهی امروز فهمیدم امت الکیه حوصلت از تلویزیون سر رفت اومدی گفتی ام خوراکیت رو زمین بود نشونت دادم دیدی خوب ام هست گفتی ممه بلافاصله گفتی ننگین بعد گفتی ببل خلاصه هرچی بلد بودی گفتی فهمیدم سر کاریم
تو اوج گریه هم که باشی بابایی بگه دستت رو بکن تو پیرهن بابایی شروع میکنی خندیدن بازیه جدیدته که تا ددی بغلت میکنه دستت رو میکنی تو یقش
به آره و نه هم میگی نه سرت رو به علامت مثبت میاری پایین بعد میبری بالا میگی:
ننننننننننننننع
عاشقتم هرجور که فکرشو بکنی