نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

دندونهای جدید مبارک !

سلام عسلم قربونت بشم عزیزم دیروز به طور اتفاقی دیدم دوتا دندون کوچولوی آسیابت در اومدند ولی دندونهای جلوی شون هنوز در نیومدند یعنی دوتا وسطی و دوتا نیشها در آومدند بغلی نیشها در نیومدند بعدیها که آسیابان در اومدند مبارکت باشه عزیزم انشالله هیچ وقت هیچ وقت خراب نشند و درد نگیرند   قربونت بشم الهیدیگه اینکه دیروز بردمت بهداشت وزنت 9,600 بود قدت رو نگرفت گفت همه چیزت خوبه ماشالله   برای روز دهم اسفند نوبت واکسن یک سال و نیمگی ات رو تعیین کرد    
2 بهمن 1390

پیدا کردن تصاویر .

طلا جونم چند روزه دقتت بیشتر شده عکس حیوانات روی استخر توپت و خونت رو با انگشت نشون میدی و متوجه شون هستی با کتاب داستانات باهات تمرین میکنم اسم شخصیتهای حیوانی رو برات میگم   چند روز پیشم با پدرت رفته بودی پوشک بخری روش عکس حیوانات بود البته کوچک شما هم هی یه جوجویی رو نشون میدادی و پیداش کرده بوی
14 دی 1390

نازنین زهرا و نقاشی

سلام خانم مامان خوبی عسلم الان لالایی و من یکم فرصت کردم برات بنویسم   جگرم دیروز دوتایی باهم رفتیم برات دفتر نقاشی خریدم و برام تا حالا دو تا صفحه نوشتی عزیزم یه کار دیگه که یادت دادم اینکه وقتی به به  میخوری پوستش رو توی سطل بندازی عسلم   دیگه خودت مستقل از پله بالا میری هرچند پله اولیمون به قول من به جای پله پلکانه ولی ماشالله با اینکه خیلی بلنده خودت تنهایی ازش میری بالا قربونت بشم   دیگه تا میگم بریم بهت غذا بدم می ری در کابینت رو باز میکنی شیشه آبلیمو رو بهم میدی و باید توی سینک ظرفشویی باشه اگر بذارم سر جاش گریه میکنی         ...
19 آذر 1390

آبدوس

جیگر مامانی داری کم کم ماشالله ماشالله حرف میزنی   دیگه قشنگ منو مامان صدا میزنی یه  وقتهایی هم منظورت از مامان شیر خوردنه   بابا میگی   به آب خوردن و چایی و حمام میگی آبه   به عروسکات میگی ببه ولی به اسم نی نی میشناسیشون   به ددرم که میگی دده   قربونت بشم دیشب آبگوشت داشتیم میخوردیم گفتم بیا آبگوشت بخور دیگه یاد گرفتی میگیی آبدوس   ازت میپرسم ناهار چی خوردی میگی آبدوس   به کلاه هم میگی آقا به آقاجونم میگی آقا    به ماستم میگی ما   از مداحی ها عباس رو هم یاد گرفتی البته تاب تاب عباسی هم موثر بود حالا میگی عبس   این یعنی دختر سین رو بل...
17 آذر 1390

اولین شب استقلال

سلام دختر خوبم مامانی قربونت بشم که ماشالله این همه مستقلی عزیزم چه غذا خوردن چه مهمونی رفتن چه خواب همیشه مستقلی ولی در کل در شرایطی مستقلی که منم کنارت باشم ولی تو کارت دخالت نکنم فقط نظارت کنم ولی دیشب برای اولین بار تنهایی توی اتاقت لالا کردی نفسم هرچند تا صبح همش بیدار میشدم و میامدم پیشت چه برای شیر خوردن چه برای درست کردن پتوت چه از ترس افتادنت ولی ماشالله دیگه بزرگ شدی ها قربونت بشم ماشالله به تو دخمل گلم   ...
5 آذر 1390

این روزهای نازطلای ما

سلام دخترم خانم طلای مامان دیگه داری کم کم بزرگ میشی و خانم تر میشی ماشالله   دیگه خودت مستقل غذا میخوری البته غذاهای جامد و تا حدودی نیمه جامدها رو دیگه میتونی بخوری فقط توی تخمین فاصله قاشق تا دهن کوچولوت یکم نابلدی و با قاشق چایی خوری بهتره با چنگال که استاد شدی و راحت غذا میخوری آبم که دیگه مستقلا میخوری   وای که الهی قربون صدای نازکت بشم مادر صدای آبسرد کن یخچال که بیاد یا کسی آب بخوره نگاه میکنی و با خونسردی چندبار میگی البته خیلی ناز میگی آپ آب آبه یعنی میخوام قورتت بدم یه عالمه ازت گاز بگیرم ماشالله   کابینت خوراکی های خونمون و خونه ی آقاجون اینا رو بلد شدی و همش میری درشو باز کنی من بهت به بدم   ا...
13 آبان 1390

چشم مامان کو ؟

سلام دختر مهربونم عزیز مامانی میدونی خیلی دوست دارم گل دخترم این روزها کم کم دارم متوجه میشم چقدر میفهمی و چقدر بزرگ شدی ماشالله . خانم طلای مامان دیگه هرچی بهت میگیم میفهمی هر چند افتخار نمی دی حرف بزنی بجز چند کلمه : به غذا و خوراکی میگی *ام* به در رو باز کن حالا در هرچی می گی *د* با فتحه به بابایی میگی *با * به من میگی *مام * میگیم گربه چی میگه میگی *ممم* میگم گل مامان کیه میگی :*مم مم* تازگی ها سقم میزنی وقتی هم کار بدی میکنی من دعوات میکنم میایی جلوم وای میاستی و غش میکنی از خنده و همین جوری زل میزنی توی چشام و هی میخندی  ماشالله به تو جملات دستوری و خواهشی رو خیلی زود انجام میدی مخصوصا اگر بهت بگیم یه چیزی رو برو برامون بیار ...
21 مهر 1390

جوجوی مامان کیه ؟

  سلام دختر قشنگم میدونی خیلی دوست دارم ؟ مهربونم یه چیز جدید یاد گرفتی بهت میگم جوجوی مامان کیه ؟گل مامان کیه؟ یه دستت رو میاری بالا و میگی مم مم یعنی من من الهی قربون دختر باهوشم بشم   دیگه اینکه امروز اولین روز مدرسه ها بود صبح پا شدی صبحونه خوردیم و دو تایی با هم دیگه رفتیم مدرسه خاله مرضیه و شما کلی از دیدن این همه نی نی یک جا ذوق کرده بودی و کلی نی نی دور و برت جمع شده بودند کلی ذوق کردی مامانی و بعد کمی توی حیاط برای خودت تاتی کردی و اومدیم خونه ازت عکسم گرفتم ایشالله مدرسه رفتن خودت عزیزم    کی بشه تو لباس مدرسه ببینمت عزیزترینم ...
3 مهر 1390

مرواریدهای جدید !

  مهربونم دندونهای جدیدت مبارک الهی مامان فدات بشه دو تا مروارید کوچولو کنار دندونهای وسط پایین جوونه زدند مبارکت باشن حالا دیگه 6 تا دندون کوشولو داری عزیزم ولی هنوز وسطهای بالا در نیومدند و نیش های بالا دارند رشد میکنند   خیلیییییییییییییییییی دوست دارم     ...
24 شهريور 1390