نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

این روزهای عزیزترینم

    سلام عسل خانم دیگه مامانی شاد و شنگول میشه دخترم هم الحمدالله خیلی بهتره خدا جون مرسی که کمکمون کردی زودی نازی خوب بشه الان لالایی و منم تند و تند برات بنویسم اول شیرین زبونی های جدیدت   باباجون مامان جون آقا جون : مثلا میگی بابا جون ,  بابارو درست میگی جون رو تو دماغی اونوقته که میخوام بخورمت   مامانی و بابایی  وقتی میخوای صدامون کنی میشیم مامانی و بابایی   آبدوست و بیینج : آبگوشت و برنج غذاهای مورد علاقت البته به هرچی که در آب شناور باشه مثل ماست خیار ,کمپوت آناناس ... و غیره میگی آبگوشت   عمو به شوهر عمه سمیرا میگی   آآن : حسن پسر عمه ات پاک تاب دد : سه کلم...
27 فروردين 1391

شیرین زبونی های این روزهای نانازی

  همیشه ژستت موقع نه گفتن این جوریه   مامانی : نازنین زهرا میخواهی موهاتو شونه کنم بعد بابایی برات آب پرتغال بخره نازنین زهرا :نه آب پرتغال   نازنین زهرا : آقاده اخام ( کارتون میخوام ) بابایی :نازنین زهرا اگر برات آقاده بذارم میخوابی ؟ نازنین زهرا :نه   مامانی :  دختر خوبی میشی جیشت رو عوض کنم بعد بهت به به بدم نازنین زهرا :نه       مامانی تاب تاب عباسی خدا منو نندازی اگر میخوای بندازی پیش کی بندازی ؟   نازنین زهرا : آب بتغا    ام   تا دیروز میگفتی بابا حالا دیگه ...     ...
7 اسفند 1390

Banana

  سلام قنده عسلم خانم خوشگلم الهی برات بمیرم مامانی هنوز کامل سرما خوردگیت خوب نشده دوباره عود کرده قراره فردا صبح ببرمت دکتر عزیزم یه سرفه هایی میکنی که الهی مادرت بمیره تبم داری دیشب تا صبح هم هذیون میگفتی و گریه میکردی الهی مامان زود زود خوب بشی نفسم خیلی میخوامت عزیزم   خوب حالا خبرهای خوب خوب   اول اینکه یاد گرفتی حرف ها رو تکرار کنی مثلا آقاجون با نوت بوکش عکس اسب برات گذاشته بود پشت سر هم میگفتی اسپ اسپ بنده خدا هی برات عکس میذاشت(این هفته ددی شب کار بود بالا یی ها هم نبودند ما رفتیم خونه آقاجون اینا ) دیگه کار هرشبت بود که برات اسپ بذاره ببینی کارتونم که برات میذاشت با تحکم میگفتی دادا ماه یعنی ...
1 اسفند 1390

آانگ , دیک دیک ,دق دق , دا دا ,جادز

نازگلی جونم سلام قربونت برم کم کم هرچی ما بگیم تلاش میکنی تکرار کنی اینم لغاتی که بلدی   دایره المعارف نازگلی    آانگ : آهنگ   جیک جیک  :دیک دیک   تق تق :دق دق   قام قام :دا دا   چاکلز :جادز   آباده : آماده   آقایه :آقای خرس   نه : هم آره هم نه   بع :بع بع   ب ب : به به   مامان , مادر   بابا , پدر   به : غذا   آبه : آب , حمام   بده : هم بده هم بگیر   از اینا ...
18 دی 1390

آباده , آقایه , نه , بع

سلام خاتون قشنگم این هفته سحر خیز شدی و شبا هم زود میخوابی خدا رو شکر و ماشالله خیلی هم کم غذا شدی عسلک ولی مهربون و شیرین زبونی مثل همیشه و مامان و بابا هم عاشقتن بیشتر از همیشه   امروز صبح چادر مامانی رو انداخته بودی رو سرت و دالی بازی میکردیم شما هم وقتی میخواستی چادر رو از سرت برداری میگفتی آباده که فهمیدم منظورت همون آماده خودمونه چون من هی قبل برداشتن چادر میگفتم آماده 123 شما هم تکرار میکردی قربون لبای کوچیکت برم ماشالله به نازگل خودم   وقتی بابایی ازت میپرسه کارتون ریو رو میخوایی یا آقا خرسه میگی آقایه یعنی آقا خرسه   به نه و آره هم فعلا میگی نه باید از حرکت بدنت بفهمم که نه نه است یا نه آره است   ...
14 دی 1390

نندال , پدر , مادر و یه نازی مرتب و حرف گوش کن

          سلام عسلم دیگه به شیرین کاریهات شیرین زبونی هاتم داره اضافه میشه ماشالله جگر مامانی چند روزه خودت میری متکاتو میاری میذاری رو پام میخوابی دمری روش به آهنگ لالایی برا خودت میخونی نانا  نانا نانا  قربونت بشم       امروز خودت به صورت خود جوش گفتی نندال و چنگالو از دستم گرفتی باهاش موز خوردی نوش جونت هر وقتم نندالت خالی میشد میگفتی ( محکم و بلند ) نندال یعنی غذا بزنم به چنگالت بهت بدم دیگه اینکه امروز بابایی رو پدر میگفتی یعنی میگفتی بدر منم میگفتی مادر  قربونت برم امروز برات صبحونه شیر برنج درست کردم قیافشو که دیدی آشنا نبود برا همین نخ...
14 دی 1390

از اینا , اینجا , ایندوری

سلام طلا خانم این روزها داری دندون جدید در میاری فوق العاده بی حوصله ای و همش به من چسبیدی نمی ذاری به هیچ کاری برسم قربونت برم   کلمه های جدید نازنین زهرا : از اینا (همون از اینای خودمون ) اینجا ( همون اینجا ) ایندوری (یعنی این جوری )   دیگه اینکه ماشالله از دیوار صاف بالا میری من و بابایی نشستی ام که یهو بین زمین و آسمون میگیریمت از مبلت بالا میری و از اونورش خودتو پرت میکنی پایین روی اسکوتر بادی وای میستی جاتم رو پله است دیروز که بالشتم برده بودی بزور رو پله میخوابیدی   خوش نشینم که هستی رو زمین نمیشینی پشتی ها رو میندازی و روی پشتی میشینی فدات بشم    
14 دی 1390