آباده , آقایه , نه , بع

سلام خاتون قشنگم این هفته سحر خیز شدی و شبا هم زود میخوابی خدا رو شکر و ماشالله خیلی هم کم غذا شدی عسلک ولی مهربون و شیرین زبونی مثل همیشه و مامان و بابا هم عاشقتن بیشتر از همیشه

امروز صبح چادر مامانی رو انداخته بودی رو سرت و دالی بازی میکردیم شما هم وقتی میخواستی چادر رو از سرت برداری میگفتی آباده که فهمیدم منظورت همون آماده خودمونه چون من هی قبل برداشتن چادر میگفتم آماده 123 شما هم تکرار میکردی قربون لبای کوچیکت برم ماشالله به نازگل خودم

وقتی بابایی ازت میپرسه کارتون ریو رو میخوایی یا آقا خرسه میگی آقایه یعنی آقا خرسه

به نه و آره هم فعلا میگی نه باید از حرکت بدنت بفهمم که نه نه است یا نه آره است

وقتی شعر عمو زنجیر باف رو میخونم به اونجا که میگه باصدای چی میرسم میگی بع یعنی صدای ببعی 

یک رقاص حرفه ای هم شدی آهنگ نباشی رو حفظی به خدا راست میگم غلو نمی کنم چون به 5 ثانیه آخر که میرسه  روتو میکنی سمت تلویزیون و اعتراض میکنی میگی اه که یعنی تموم شد و ماشالله هزار ماشالله امروز داشتیم کتاب میخوندیم من اصلا حواسم نبود شما که غرق کتاب بودی تا به آخر آهنگ میرسید برمیگشتی به بابا میگفتی اه که یعنی تموم شد شاید 5 یا 6 بار امتحانت کردم خیلی ماشالله زرنگی این خصلتت به بابا رفته من شاید تو مدرسه حفظیاتم خوب بود ولی هیچ آهنگی رو حفظ نمیشم چون یادم میره دارم گوش میکنم !!! و یهو میبینم تموم شده و منم مشغول کار دیگم !!!