نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

سفر نوروزی 2

1392/1/21 10:38
نویسنده : مامانی
674 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنین زهرا خانم تا یادم نرفته ادامه خاطرات سفر رو برات بنویسم

خوب  شما دو تا رو خوابوندم عقب ماشین چه با مزه هم بودید 

نازنین و یاسمین

 

نازنین و یاسمین

خوشحال و خندان رفتیم  به سمت شیراز و چه رفتنی هیچ جایی برای موندن گیرمون نیومد بارون میبارید شما دو تا گریه میکردید و خسته بودید بابایی هم از این جا به اونجا دنبال جافرهنگیان که  بی برننامه ترین جا بود و شلوغ ترین بماند مسافرخونه و هتل و هیچ جا نبود که جا داشته باشه همه جا هم نوشته بود نصب چادر ممنوع هرچند فرداش چندتایی چادر دیدیم زدن اما ما فکر کردیم نباید زد شما هم از خستگی و گرسنگی گریه میکردی بابایی بردت کباب بخرید که فروشنده آدرس یه کمپی رو بهش داد و  خلاصه رفتیم  کمپ نوروزی پیدا کردیم و رفتیم تو چادر اونجا بازم خدا رو شکر پتو چندتایی اورده بودم شام خوردیم و هشت و نیم شما و یاسمین خوابیدید بابایی هم ده و نیم خوابید منم هرچی پتو داشتیم زیر و روی شما انداختم و خوابم نمیبرد بارون که بند اومد باد شروع شد و چادر در حکم کولر بود تا صبح نخوابیدم همش پتوی شما سه تا رو که کنار میزدید روتون میکشیدم سرما نخورید برا خودمم نه پتو مونده بود نه بالش شما بالش من رو برداشته بودی خلاصه شبی بود برا خودش من با 4 تا چادر و یه کاپشن هنوز میلرزیدم خلاصه صبح شد و رفتم براتون آش سبزی خریدم برنج ناهار رو پختم و چای دم کردم و شما بیدار شدید صبحونه خوریدیم  آماده شدیم بریم گردش

نازنین

 

نازی

 

و رفتیم دروازه قرآن

دروازه قران

دروازه قران

 

دروازه قران

 

و بعد رفتیم به سمت حافظیه یک ساعت توی صف بلیط بودیم

داخلشم شلوووووووووووووووووغ

حافظیه

 

میخواستیم سعدی و باغ ارم هم بریم که به خاطر خستگی شما دو تا نرفتیم

و رفتیم کمپ و ناهار خوردیم و بعد ناهار کلی تو پارک بازی کردی و بعد بردمت ایستگاه نقاشی و بعد قصر بادی که تا الانم هر جا باشه باید بری و بازی کنی بعد از ظهرم رفتیم شاه چراغ

هفت سین شاه چراغ

هفت سین شاه چراغ

بعد میخواستیم بریم حمام و بازار وکیل که برای اولین بار در عمرم گفتم نریم تب و لرز کرده بودم نمیتونستم راه برم بعد رفتیم شام خریدیم و خوردیم و من همه ی وسایل رو بستم و برنج ناهار فردا رو دم کردم چایی فردا رو هم دم کردم و بابایی اومد پیشتون ظرفا رو هم شستم و دوباره شما خوابیدید و من تا صبح بیدار از سرما نمیتونستم پلک بزنم 5 صبح هنوز بابا خواب بود همه وسایل رو چیدم تو ماشین و بابا رو بیدار کردم بار بندم وسایلش رو بستیم و نون و آش سبزی خریدیم و شما رو گذاشتیم تو ماشین و راه افتادیم به سمت یاسوج بهشت گمشده و آبشار مارگونم میخواستیم بریم گفتند خیلی سرده با بچه نرید خلاصه از شیراز رفتیم اما قرار گذاشتیم یه وقت خلوت و با حوصله  بیاییم دوباره شیراز منم تا آفتاب بهم خورد شکر خدا خوب شدم و محو تماشای قدرت خدا چه جاهای قشنگی توی مسیر بود

جاده شیراز -یاسوج

 

جاده شیراز -یاسوج

جاده شیراز -یاسوج

 

جاده شیراز -یاسوج

جاده شیراز -یاسوج

از طبیعت که هرچی بگم کم گفتم برای ناهار هم یه جای خوب ایستادیم ناهار خوردیم و بعد یک سره راه افتادیم به سمت اهواز و بعد دزفول ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان دوقلوها
21 فروردین 92 11:05
سلام عزیزم سال نو مبارک دوقلوهای من سارا و ثنا زنگیان به همراه پسر عمه شون سید محمد رضا غفاری تویجشنواره آتلیه سها شرکت کردن ممنون میشم به وب من بیاین و بهشون رای و امتیاز 5 رو بدین
FARIBA
22 فروردین 92 1:44
چه بامزه کنار هم خوابیدنعکسهاتون همش قشنگ بود...امیدوارم سفر بهتون خوش گذشته باشه...که از عکسها مشخصه....خیلی خیلی خوش گذشته///////همیشه به گردش باشید و در کنار هم شاد
sanam
27 فروردین 92 0:04
قربونت نرجس جون
مرسی ازت
اگه قم بودم از خدام بود ک بیام کمکت و با کوچولو های خوشگلت بازی کنم
راستی نرجس جون یاسمین ی کوچولو شبیه پسراست



ممنون لطف داری
آره همه میگن پسره
یک عاشقانه آرام
28 فروردین 92 15:52
ای جاااااااااااااااانممممممممم نگاشون کن مثه دوتا فرشته خوابیدن.خدا حفظشون کنه...مرسی که بهم سر میزنی مامان مهربون
ارین و مامانش
28 فروردین 92 17:05
همیشه به سفر
مامان یاسمن و محمد پارسا
30 فروردین 92 0:41
عزیزم همیشه به تفریح و شادی و همواره شادو سلامت باشید با نی نی های خوشگلتون
پریا
31 فروردین 92 21:33
سلام عزیزان خوب هستید ..وبلاگ زیبایی دارید ... ما در حال جمع آوری سیسمونی هستیم اگر دوست داشتید به این کلوب سر بزنید ... http://www.ninisite.com/clubs/chat.asp?clubID=19528&ChatDate=31-1-1392&PageNumber=2