نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

I love you

1390/12/22 10:28
نویسنده : مامانی
610 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر بلبل زبونم

دیروز من اصلا حالم خوب نبود وای که چه بد بود از خواب بلند شدم اومدم پاشم برات صبحونه درست کنم همین که پاشدم از سر گیجه افتادم تو هم نمیدونم از کجا پشت سرم بودی افتدم روت شما هم گریه کردی خلاصه تا ظهر سر گیجه و حالت تهوع و دل درد و ... دیگه ظهر بابا یکم سوپ برامون درست کرد بهمون داد خوردیم من رو تختت دراز کشیدم تو هم اومدی پیشم همین جور که شیر میخوردی خوابیدی الهی که خدا خیرت بده همیشه با کلی کلنجار میخوابیدی دیروز منو درک کردی خوابیدی الهی قربونت بشم نفسم

خلاصه از یک تا چهار و نیم خوابیدیم بعد که بیدار شدم بی نهایت خوب شدم خدا رو شکر از بابایی هم مرسی اگر خونه نبودی من چه کار میکردم ؟ نازی هم که گل بود دخترم

دیروز من به بابا گفتم این آپاندیسه بابا هم توی اینترنت سرچ کرد و دید نه این نیست نازنین زهرا هم از دیروز راه میر میاد به من و بابا میگه آپاندیس یا شعر میخونه برا خودش میگه آپاندیس

 

شبم قبل خواب میره به بابا بوس شب بخیر بده بهش میگه آ ال بو یعنی 1

 

دیروز نه روز قبلش رفتیم خونه آقاجون اینا آقاجون گفت مرضون و دادا گفتن امسال تا عید لباسهاشونو به کسی نشون نمیدن ما هم گفتیم مثل ما !!! نیشخند 

ساعت 7 گفتن نشون نمیدن

ساعت 7:15 آقاجون : مرضون برو لباس خونه هات بیار نشون بده

ساعت 7:30 آقاجون : مریم برو لباسهاتو بیار نشوون بده

ساعت 7:45 آقاجون خطاب به مامان جون : حالا برو عیدی بچه ها رو بیار نشون بده

ساعت 8  آقاجون : بیار پیش درآمد عیدی نانازی بهش بده (یه لیاس دو تیکه قرمز و سفید خیلی ناز )

ساعت 8:15 من : نازنین زهرا بیا بریم خونه تا آقاجون عیدی هامونم بهمون نداده !!!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامانی طهورا
23 اسفند 90 10:23
سلام
دوست دارم دخترم با دخترتون دوست بشن
مایل به تبادل لینک هستین؟


خوشحال میشم ولی آدرستون رو ننوشتین