نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

پیییییییییییییییییییس

1390/12/2 10:32
نویسنده : مامانی
709 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی کی بشه این روزهای سرماخوردگیت خوب بشه مامان حسابی ناراحتم سرفه میکنی بینیت گرفته میل چندانی به غذا نداری بدتر از همه دیگه طاقت آمپولها تو نداری خیلی ضعیف شدی و حساس دیشب یه عالمه تو خواب سرفه کردی هرکار کردم آب نمیخوردی گلوت صاف بشه دیگه نمیدونی چه قدر تلاش کردم تا یه قلوپ خوردی بمیرم برات انشالله که زودتر خوب بشی دیروز که بردمت آمپول بزنی تا وارد مطب شدیم جیغ کشیدی و از ته ته دلت میترسیدی و میلرزیدی ولی مامانم ناچارم منم هر جور بود مشغولت کردم و بعد آمپول زدی و رفتیم سوار فیل کردمت براتم از اونجا یه حوله تن پوش کوچولو خریدم که خدا رو شکر سایزش همون بود که میخواستم آخه تو مغازه که نذاشتی ببینم هرچی اسباب بازی تو سبدهای مغازه دار بود برداشته بودی زده بودی زیر بغلت و داشتی از مغازه میومدی بیرون آخه فسقلی یه اتاق اسباب بازی داری محل یکی شون نمیدی حالا اونجا از این اسباب بازی به درد نخورها رو زدی زیر بغلت نخودچی که چی بشه منم به قول خودت نه نی ها رو ازت گرفتم به جاش سوار فیل تاب تاب عباسی کردمت حتی توی ایستگاه اتوبوس نگاه کردم ببینم حولش کلاه داره یا نه ؟ اینقدرم باد میومد که نگو هنوزم بدنم از سرما کرخته دیشب حتی شما هم که فقط دوتا چشم خوشگلت بیرون بود اومدیم خونه کرخت و خسته بودی یک ساعت همین جوری بدون حرف زدن دوتایی با هم کنار بخاری نشستیم و شما همین جوری نگاهت به تلویزیون بود و این فیلم طنز جدیده رو میدیدی منم با گوشیم رمان میخوندم شبم تقریبا دوازده خوابیدی اینقدر خسته بودم دیشب که برای بابایی بیچاره شام سیب زمینی آبپز درست کردم آخه میدونی تا مطب این دکتر که میریم و میاییم دقیقا دوساعت روی راهیم اشتباه نکنم یه بیست تا ایستگاه تا اونجا نگه میداره  بیشترشم بغلمی وزنی هم نداری ولی با لباس زمستونی خوب دیگه یکم سنگین میشی منم کاپشنم رو نمیپوشم که راحت بتونم بغلت کنم یخ میزنم ولی عیبی نداره فردا  تموم میشه اشالله  هرچند هی بابایی میگه یه جا نزدیک ببرمت ولی ارزشش رو داره توی قم اینجا از همه بهتره دیروز دقت کردم اصلا متوجه آمپول نشدی فقط از سردی پنبه جیغ کشیدی گلم عزیزم برای تو همه کار میکنم این که سهله جونمم برات میدم  النم دارم برای ناهار کوفته میذارم تا خوابی برم کارهاشو بکنم هرچند بابا خیلی دوست نداره ولی من حوس کردم ناجور قیبونت برم مامانی

 

آهان اصلا یادم رفت عنوانو دیدم یادم اومد اومده بودم برات بنویسم دیشب بعد اینکه یخت باز شد با هم رفتیم توی اتاق من یکم کرم بردارم شما هم از روی میز توالت اسپری رو برداشتی آوردی توی حال درشو باز کردی گرفتی به بدنت میگی پیییییییییییییییییس

الهی قربونت بشم نفسم که اینقدر زرنگی پیستم طولانی بود چون ددی خیلی طولانی اسپره میزنه

 

دیروزم دایی از دزفول به شوهر عمت میوه داده بود از جشنش برامون بیارن توش موز بود من فکر میکنم برای گلئت بده برا همین خیلی وقت بود نخریده بودیم شما از خواب بیدار شدی دیر شده بود میخواستم قبل تاریکی هوا بریم و برگردیم هی میگفتی نانا منم برای این که گول بخوری نخوابی یه موز نشونت دادم گفتم نازی banana تو هم اینقدر ذوق کردی که نگو یادت دادم پوستش رو کندی بعد نصفشو خوردی نوش جونت توی اتبوسم هی داد میزدی banana  آّب  بتغا قربونت بشم الهی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان اميررضا
2 اسفند 90 11:18
خوب ميشه ايشاا...
امسال هوا خيلي سرد شده حسابي مواظبش باش ماماني
راستي ماماني اپم منتظرتم عزيزم


ممنون الان نازی بیدار شدی بعد از ظهر میام یه سر به وبتون میزنم
sanam
2 اسفند 90 11:38
جییگگگرمی تو کوچولوی شیطون بلا روز به روز خوشمزه تر میشیا اون قدر دلم میخواد ببینمت
نازدونه ی خوردنی


ما هم مشتاق دیدارتیم عزیزم
مامان ساينا
2 اسفند 90 15:52
انشا... كه زود زود خوب بشه
كاش ما به جاي اين كوچولوها سرما مي خورديم واقعا با يك سرماخوردگي كاملا از پا در ميان وكلي هم ضعيف ميشن

واقعا
مامان یگانه زهرا
2 اسفند 90 23:05
انشالله زود زود خوب میشی گلم


مرسی گلم
نی نی های حاجی-مامان زهرا
3 اسفند 90 12:07
سلام
درکت می کنم
آخه زهرا کوچولوی ما هم سرما خورده؛ شدیدا سرفه می کنه طوری که هر چی خورده بالا می یاره
البته مثل نازنین زهرا هی چی نمی خوره مگر با زور
حالا چه آمپولی به دخترت می زنی اونم این همه؟

انشالله نی نی شما زودی خوب بشه من به نازی پنی سیلین 400 میزنم دکتر گفت 6 تا ولی داروخانه 5 تا داده امروز تموم شد