نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

سفرنامه مشهد 3 (آنچه گذشت به روایت تصویر )

1390/7/18 15:57
نویسنده : مامانی
1,193 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

نازنین زهرا در کوهسنگی

روز چهارم سفر مون ددی ما رو برد کوهسنگی خاطرات بچگی ام برام زنده شد ولی چقدر کوهسنگی تمیز بود و خنک و خوب واقعا عالی بود سایه خیلی سرد بود آفتاب خیلی گرم نازنین زهرا هم اونجا آبنما پیدا کرده بود و حسابی هم آبه دید و سر حال اومد و بعد چند روز چند قاشق غذا خورد اونم دیزی سنگی بابایی دست گلت درد نکنه مرسی

نازنین در کوهسنگی

 

نازنین در کوهسنگی

 

نازنین در کوهسنگی

 

نازترین در انتظار به به

 

نازنین در کوهسنگی

بفرمایید ناهار

نازنین در کوهسنگی

 

و بعد ناهار اومدیم خونه نازخاتون توی ماشین لالا کرد بعد که رسیدیم هتل بیدار شد و تا شب بیدار بود و بعد از ظهر رفتیم کمی خرید و سوغاتی خریدیم و نازی هم برا خودش دوباره اسباب بازی خرید و شام خریدیم اومدیم خونه شام خوردیم و بعد رفتیم حرم کلی نشستیم و نازی بازی کرد و دیگه خسته و بی حوصله شده بود اومدیم خونه لا لا کرد

 

یه روز پر گردش و تفریح

روز پنجم سفرمون کلی تصمیم گرفتیم کجا بریم من و ددی نقشه مشهد به دستمون بالاخره تصمیم گرفتیم توس بریم و وکیل آباد صبح برا نازی یه دونه تخم مرغ آبپز کردم و چندتا هله لوله و یه بطری آب راه افتادیم اول رفتیم هارونیه و کمی گشتیم من با اینکه چند بار رفته بودم توس تا حالا هارونیه نرفته بودم برای آولین بار بود جای سرسبز و تمیزی بود هرچند راه بالا رفتن از اون مقبره رو بسته بودند و چندتا ماکت بیشتر توی طبقه اول نبود ولی تجربه خوبی بود و بعد رفتیم  توس و دوباره خاطرات بچگیم رو به یاد آوردم و کلی عکس گرفتیم و بابایی برامون بستنی مشهدی خرید و منم بالاخره دیزی سنگی پیدا کردم و یه چهار نفره  و یه دونه برای دم زعفرون کوچولو ترینشو خریدم که از این به بعد برا ددی دیزی سنگی بپزم بعد کمی موزه رو دیدیم

 

نازنین زهرا در هارونیه

نازخانوم در بنای هارونیه

نازینین زهرا در توس

نازنین زهرا اولش خسته بود و بی حوصله ولی بعد شارژ شد اونم با بستنی مشهدی

نازخانوم در توس

نازخانوم در توس

اینجا هم نازنین زهرا رو زدیم به شارژ برا همین این شکلیه

بفرمایید بستنی مشهدی

نازخانوم در توس

دیدی گفتم مامانی شارژ شدی

نازخانوم در توس

تا شارژت تموم نشده بزن بریم وکیل آباد

وبعد یه راه میان بر از توس به وکیل آباد پیدا کردیم 17 دقیقه ای رسیدیم وکیل آباد

نازنین زهرای ما در باغ وحش

نازنین زهرا در باغ وحش

 

نازنین زهرا در باغ وحش

 

نازنین زهرا در باغ وحش

 

نازنین زهرا در باغ وحش

 

ما فقط به قصد باغ وحش رفتیم وکیل آباد چون تمیز نبود هم ناهارو اومدیم خونه خوردیم بابایی شاندیز رو به خونه آورد برامونیعنی قصد داشتیم بریم شاندیز ولی گفتن شاندیز بجز رستوران هیچی نداره بابایی و منم گفتیم نمیریم و ناهار بابایی میخواست شیشلیک بگیره چون همه از شیشلیک شاندیز تعریف میکردند که انگار رستورانه نداشته یا چی نمی دونم برامون بختیاری و چلو گوشت خرید و برا نازترین سوپ دستت درد نکنه ددی مهربون

دستت درد نکنه بابایی خیلی بهمون خوش گذشت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

عمه ي آتنا
21 مهر 90 7:52
hezar mashala kheili naze ninitun
نازنین نرگس نفس مامان
23 مهر 90 23:50
خوش گذشت خوشکل خانم دیزی نوش جونتون


جای شما خالی