نازی و ددر رفتن
سلام دختر گلم مادر قربونت بره دیشب با خانواده باباجون و عمه سمیرا رفتیم بوستان علوی
حسابی هم خوش گذروندیم مامانی چقدر خانم بودی ماشالله
فقط آخراش یکم خسته شدی غرغر کردی قربونت برم الهی با بابا سعید بردیمت سرسره بازی و تاب بازی کلی کیف کردی و خندیدی به نظرم نسبت به دفعه های قبلی بیشتر متوجه هیجان تاب بازی و مخصوصا سر سره شده بودی و به نی نی ها نگاه میکردی و دوست داشتی مثل اونها برعکس از سرسره بری بالا قربونت برم چقدر ذوق داشتی و میخندیدی فدات بشه مادر
بعدشم اومدیم یکم نشستیم و حرف زدیم باباجون و عمه چایی خوردن تا عمو مصطفی اومد و شام و میوه و اینا خوردیم و شما سوپتو خوردی
و با هم تاتی بازی کردیم آب بازی کردیم و کم کم اومدیم خونه اینم از دیشب دوست داشتی مامانی خوش گذشت ؟ حالا الانم خوابیدی بیدار بشی هوا خنک بشه دوباره بریم ددر و پارک دوست دارم عروسکم