یادش بخیر
امروز نشستم فیلم های نی نی بودنت رو دیدم و به یاد کارهات افتادم انگار اون موقع ها زمان نمیگذشت چقدر سخت بود این شیرینی ها مادر فدات بشه سرت سلامت سختی ها گذشت و خاطرات خوبش موند
_مامانی یادش بخیر 4 ماه و دو هفتگی بهت غذا دادم سر لاک و فرنی و بعد آب سوپ اون موقع ها قاشق رو مثل مکیدن شیر میمکیدی به جای اینکه مواد توش رو بخوری قاشق رو مک میزدی و بعد کم کم به به های توش رو میخوردی مامان قربونت بره سرلاک رو دوست داشتی تا نیمه های فروردین هم بهت میدادم اما توی اینترنت خوندم تو اکثر کشورها ممنوع شده چون احتمال قند گرفتن در آینده رو افزایش میده و ویتامین هم به گفته خاله فاطمه نداره چون بعد اینکه تو آبجوش حل بشه ویتامین هاش رو از دست میده بعدم اینکه مامان رو تنبل کرده بود یه روز در میون برات غذا درست میکردم حالا هروز چند بار برات غذا درست میکنم نوش جونت
-چهار ماه و بیست روزگی با ولع اولین سیب زندگیت رو خوردی
-تو پنج ماهگی غلطیدی
-67 روزگی جغجغه ات رو تو دستت گرفتی
بقیه اش رو هم بعدا برات میویسم تا خوابی برم چادرم رو اتو کنم شب میخواهیم بریم پارک فعلا