نخودچی
نخودچی مامان عشقم منی دوست دارم ولی ماشالله خیلی شیطون بلا شدی
مامانی انرژِیم تموم شده الان بابایی بین دو پاش اسیرت کرده تا بگی بابا ولی توی چشم سفید نمی گی نخودچی مامان از بس دنبالت دویدم خسته شدم کم آوردم چقدر ماشالله شیطونی میرم تو آشپزخونه میبینم یه صدایی از زیر میز میاد میبینم تو زیر میزی میرم دستهام رو بشورم میبینم به در آویزون شدی تلفن میزنم سیم تلفن رو میکشی جارو برقی میکشم میشینی رو جارو امروز چند ثانیه تنها گذاشتمت برم حیاط و بیام اومدم دیدم اومدی سطل آشغال کنار میز خیاطی مامان رو واژگون کردی و داری با پوست کیم بازی می کنی الانم از دست بابایی فرار کردی اومدی زیر صندلی من فنچک از ساعت ٨ تا الان که ١٢ هست داری چشمهات رو میمالی الانم حرص بابا رودر آوردی اومدی تو بغلم داری غر غر میکنی نخودچی مثل ماهی وول وول میخوری مامانی بریم لالات کنم تا بعد..... الان بعده ١٢:١٠ دقیقه بابایی داره تلاش میکنه بخوابی من که تلاشم بی ثمر بود خوب کجا بودیم ؟ آهان فضولیهات جونم برات بگه تو حمام که همش دستت رو به وانت گرفتی وایستادی تو گهواره که همش دستت رو به لبش گرفتی وایستادی فکر کنم امن ترین جا برات روروئکت هست فنچک بلا جونم برات بگه خانمی که شما باشی نذاشتی بابایی درست حسابی برنامه نودشم ببینه خوب الان ١٢:٢٢ دقیقه هست شیر خوری خوابیدی چشم نزنم مامانی قربونت برم خیلی سخته نمیدونم مامانم با چندتا بچه پشت سرهم چکار میکرده بنده خدا
فکر کنم الان یه چایی داغ میچسبه بابایی هم با قیصی از مامانی پذیرایی کرد دستش درد نکنه
این عکسهای امروزته نخودچی
از بس وروجکی گذاشتمت تو سبد تا نتونی راه بری مامانی دیگه نمیتونم دنبالت بدوم خستم
این تازه اول راهه
کم کم دارم گرم میشم و یخم آب میشه
نخودچی داره به راه نجات فکر میکنه
راه نجات رو پیدا کردم
ما که رفتیم !!!!
حالا گذاشتمت تو استخر توپت بلکه انرژِیت خالی بشه مامان قربونت بره خونمون کوچیکه تو جای بازی نداری پارکم اصلا نزدیکمون نیست که ببرمت بعد از ظهر یکم با کالسکه ات رفتیم خیابون گردی ولی هم شلوغه هم کثیف
مامانی کمک دارم غرق میشم
من دارم شنا میکنم به خشکی برسم
دارم خشکی میبینم
الفرار