طلا خانم
سلام دختر نازم امروز آخرین روز تعطیلات بابایی هست شما هم الان خوابیدی بابایی داره جدول حل میکنه مامانی هم پای کامپیوتره قراره امروز بریم ددر شام هم توی همون ددر بخوریم جیگمل بلای مامان الان خوب و حسابی لالا کن که بعد از ظهر بد اخلاق نباشی خانم خوشگله قربونت برم امروز دوبار بد جور افتادی زمین یه بار رو نیم پله آشپزخونه موقع بالا اومدن یه بارم بابایی داشت تابت رو وصل میکرد که از وسط آشپزخونه دوون دوون اومدی بری پیش تابت که نیم پله رو ندیدی و با دنده هات محکم خوردی رو پله و بعد سرت خورد به دمپایی مامانی و مصدوم شدی الهی بمیرم چه مظلوم گریه میکردی و تا تابت رو دیدی ساکت شدی و گریه یادت رفت مامان قربونت بره الهی برات صدقه گذاشتم کنار فدات بشم ددری مامان تا بابا لباس دستش میگیره شیرجه میری رو پاش که بری بیرون فدات بشم خانم خانما ی مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی