نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

قربون شیرین زبونیات

1391/3/7 15:54
نویسنده : مامانی
668 بازدید
اشتراک گذاری

یعنی شدی عسل یه طوطی شکر شکن

هرچی میشنوی به لهجه ی عسلی و شیرین ات تکرار میکنی

دیشب

_ مامانی برات آقاده بذارم (به کارتون میگی آقاده ) نازنین زهرا : نه کارتونی !!!

_ مامانی بریم خونه بابا هنوز نیومده : نازنین زهرا : بابا هنوش(هنوز)  ؟

_ مامانی : نازنین زهرا سبد اسباب بازی هات رو نریزی ها نازنین زهرا : باسه (باشه ) و لحضاتی بعد سبد خالی و کف اتاق پر اسباب بازی ...نازنین زهرا روی چهار دست و پا : نرجس بای سا بای سا (وایسا وایسا ) من یه وقتهایی میخوام دنبالش کنم میگم وایسا وایسا اومدم مثلا حالا فکر کرد سبد رو ریخته میخوام دنبالش کنم هی می گفت بای سا

_ نازنین زهرا : بانا ؟ ایجازه ؟ (برم بالا اجازه ؟) مامانی : باباجون و مامان جون خونه نیستن  .نازنین زهرا : استن (هستن ) و با صدای بلند از پایین صدا میکنی :باباجون استن (باباجون هستی )

امروز

_ نازنین زهرا پی پی کرده اومده میگه : مامان بی بی حمام بعد بردمش حمام بعد چند دقیقه:... نرجس بویو ( وای مردم از ذوق ) مامان: کجا برم ؟ نازنین زهرا جدی تر : مامان بویو  و من از حمام اومدم بیرون دوش رو دادم دستش بعد چند دقیقه :...مامان بیام ....نازنین زهرا : هنوش ( منظورش اینکه که نه هنوز )

_ نازنین زهرا رو صندلی نشسته یکدفعه : بای سم ( وایسم ) (کلا تصمیمات رو با صدای بلند میگیری )

_نازنین زهرا در کمد رو باز میکنه : نرجس (مامان ) باس (لباس اینجا منظورش سویی شرت ) بوتوش ااام (بپوشم )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نی نی های حاجی - مامان زهرا
7 خرداد 91 16:08
این دختر شیرین زبون رو از جانب من ببوس
مامان آرینا موفرفری
7 خرداد 91 16:14
فدای شیرین زبونیات عزیزم.
خاله زهرا
7 خرداد 91 18:48
وای دلم ضعف رفت قربون شیرین زبونیش برم جیگرشوبرم عروسک موطلایی خودم شاید فردا بیام خونتون بخورمت
زهرا
7 خرداد 91 18:57
وای که دلم ضعف رفت قربون شیرین زبونیش بررم من شاید فردا بیام خونتون عروسکک موطلاییمو بخورمش
sanam
7 خرداد 91 20:31
عسیس دلم نازنین جون چشامو بستم و تو خیالم یه گاز گنده است گلفتم وای که چه شیرین بود