نازنین زهرا نازدونه شد !!!
سلام جیگرم قربون دخترم بشم که کلی اذیت شده و فقط صبوری کرده گلم عاشقتم
حدود هفته پیش بود شنبه یکشنبه یک شب دیدم نازنین زهرا بیدار شده و نمیخوابه همش میگفت نانا یعنی بخوابونم منم هر کار کردم نمیخوابید کلافه شدم گفتم پس مامان چته بخواب بچم دست گذاشت رو پوشکش گفت از اینجا و گریه کرد منم دیدم کلی پی پی کرده و پاشم یه تیکه سوخته نصفه شبی عوضش کردم و کلی کرم بهش زدم بچم خوابید فردا صبح بردمش حمام دیدم روی کمرش دوتا دونه زده گفتم حتما از دیشبه کمی هم تب کرده بود اونم گفتم سرما خورده فرداش دیدم دونه هاش توی کمرشم زده گفتم شاید پارک که میره به خاکی چیزی حساسیت پیدا کرده روز بعد پاهاشو سینه اش هم چندتا دونه زده دیگه ترسیدم به بابایی گفتم یا گرمیش کرده یا آبله است کلی هم نذر کردم گرمی باشه تا رفتیم بخش کودک دکتر تا دونه ها رو دید گفت آبله مرغونه منم اول میخواستم گریه کنم و کلی ناراحت بشم اصلا نمیدونستم چکار کنم کلی تحقیق و اینترنت گردی دکترم هیچی نگفت فقط یه پماد کالامین داد یه استامینوفن و یه دیفن هیدرامین با خودم گفتم مریضی به این سختی چرا دارو نداده که دوستای نی نی وبلاگیم توی پرسش و پاسخ بهم گفتن خیلی هم خوبه الان گرفته و احتیاجی به دارو نداره خلاصه یکی دوشبی بابایی در نقش خارنده قرار گرفت و نازی و رو تا صبح از روی لباسش آروم میخواروند تا دوباره رفتیم دکتر هیدروکسی زین و یه کالامین مایع داد که خدا اینجا هم بهمون رحم کرد کالامین مایع توی شیشه شربت بود بابایی دید روش نوشته فقط زمان خارش رفته بود به دکتر گفته بود چقدر یا حداکثرش تو روز چندبار بدیم بخوره که دکتر گفته بد اصلا خوراکی نیست منم که گیج اگر دکتره نگفته بود بچه رو مسموم میکردم خدا رو شکر که الان نازیم بهتر شده سر جوشهاش داره مینده و خشک میشه همش یک هفته است توی قرنطینه است نه جایی میره نه کسی میاد خونمون ولی بهش می ارزه که توی سن پایین گرفت و از کلی بیماریه توی بزرگسالی مصون میشه الهی مامان قربونش بره خیلی گله و صبرش ماشالله خیلی زیاده هرچند واقعا اذیت شد بابایی هم خدایش خیلی کمک کرد شبها من اصلا نمیتونم بیدار بمونم تا صبح بابایی نازی رو میخواروند و باهاش بازی میکرد تا منم بخوابم
امسال عیدمون دیدنی بود کسی زیاد نیاموده بود خونمون که نازی مریض شد و دیگه کسی نیومد یه بارم با عمو ها و عمه های بابایی رفتیم سد کبار و بابایی هم یه بار بردمون بوستان جنگلی غدیر که من اونجا یه کاری رو برای اولین بار تجربه کردم اونم یه ذره که نمیتونم بگم تا کارم تموم بشه و بعد بتونم به همه بگم ولی یه حس عالی داشتم مرسی ددی با این سورپرایز
دختر گلم انشالله دیگه مریض نشی و سالم و شاد باشی گلم خیلی دوست دارم فنجک