نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

نازنین زهرا و آمپول زدن

1390/12/1 15:40
نویسنده : مامانی
4,280 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

1سلام خانم خانما

 

مامان دور سرت بگرده عزیزم دیروز با بابایی شما رو بردیم1 دکتر بابایی مرخصی گرفت و ما ساعت 7 رفتیم منم بابایی رو مجبور کردم با اتوبوس بریم اولش بابایی گفت با تاکسی تلفنی بریم بعد گفتم ببین من با اتوبوس راحتم جلوی در مطبم ایستگاه داره بابایی راحت قبول کرد از عصری میخاستم بگم گفتم الان اخم و تخم میکنه ولی خدا رو شکر قبول کرد بعد رفتیم توی اتوبوس شما خیلی خوب بودی فقط آخراش یکم حوصلت سر رفت توی مطبم خیلی شلوغ نبود دو نفر جلومون بودند و بعد رفتیم تو منشی دکتر به بابا گفته بود ممکنه بستری بشی منم هزار تا صلوات نذر کردم بستری نشی بابایی هم دیشب گفت 500 تا شو میفرسته

1

خلاصه بر عکس دفعه قبل نذاشتی دکتر معاینه ات بکنه کلی جیغ کشیدی1 و گریه کردی 1مادرت برات بمیره عزیزم دکتر گفت گوش راستت پر عفونته و گفت آمپول بنویسم منم چون شربت نمیخوری قبول کردم ولی دکتر نامردی نکرد و پنج تا پنی سیلین برات نوشته موقع آپول زدنم دیگه نگو چه کردی ولی خدا رو شکر تزریقاتی این مطب از همه جا بهتر و ماشالله هزار ماشالله عالی زد برات

 

1

خلاصه بردیمت بابا برات آب پرتغال خرید و یکمم تخمه و اینا خریدیم اومدیم خونه دو تا سی دی هم یکی بنارد و یکی هم رنگین کمان 4 رو بابایی برات خرید دیشبم ددی سوپ آماده خردید خودش درست کرد منم گفته بودم ماکارانی آشیانه ای میخوام ببینم چجوریه که ددی برام خرید امروز ناهار درست کردم خوب بود مزه خمیر لازانیا میداد ولی حسنش این بود که بدون یک قطره روغن درست شد و دم هم نمی خواست بکشه شما هم سوپ داشتی کمی خوردی ددی هم برات کمپوت آناناس خرید یکم آبش رو خوردی خودشو مزه مزه کردی

1

الانم لالایی بیدار شدی بریم آمپول بزنی هواهم سرده و باد میاد مطب دکترم بیست دقیقه با ماشین از خونمون فاصله داره البته اتوبوس خورش بهتره تاکسی باید هی سوار و پیاده بشیم ددی هم سر کاره ولی میریم خیالی نیست مامان رو دست کم نگیر  1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

sanam
1 اسفند 90 9:49
عزیزکم خیلی ناراحت شدم همیشه سلامت باشی