اولین خاله بازی و سوتی نازگلی
دو روز پیش داشتیم با هم خاله بازی میکردیم تا قبلش بلد نبودی ظرفهات رو آوردیم و تو هم تند تند مشغول به پختن بودی میز و صندلی های بچگی مامان هم پیشت بود بعد چند دقیقه دیدم رو صندلی که نصف کف پاتم نمیشه میخواهی بشینی نه یکبار بلکه چند بار قبلا یه مستند دیده بودم توی یه اتاق صندلی و ماشین و وسایل به اندازه بچه ها بود بعد محقق بچه ها رو میبرد بیرون و توی اتاق سایز وسایل رو کوچیک میکردندو بچه ها بزور میخواستن توی ماشین اسباب بازی بشینن حالا قشنگ تو هم همین کارو میکردی
دیگه اینکه بدون این که من بگم بعد این که به عروسکات غذا دادی گفتی نانا یعنی بعد غدا بخوابند که نشونه ی فکر کردن و حافظه ات هست چون بعد ناهار میخوابی برای همین قربونت بشم الهی
فردا عکسهاشم برات میذارم برم فعلا تا دوستام نیومدند یکم دیگه مار باقی مونده انجام بدم یه دنیا بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس برای گلم