نازی شیطون و بلا
سلام دختر عزیزم الان خوابی (الان یک ربع گذشت دوباره اومدم تا نوشتم خوابی بیدار شدی )امروز نمی خواستم بذارم بخوابی شبا دوباره بد میخوابی به زور ساعت 12 و 30 دقیقه دیخوابی دیشب از بیست دقیقه به ده خاموشی زدیم تا 12 و نیم خوابیدی
شیرین مامان دیگه داری کم کم مستقل میشی صبحهایی که تخم مرغ میخوری برات آبپزش میکنم بعد مکعب های کوچولوش میکنم با چنگال میخوری عاشق غذا خوردن با چنگالی
عسل خانم وقتی بهت میگم برو بشین تا فلان چیزو بیارم میری میشینی یا وسط آشپزخونه میشینی چند روز پیش داشتم کابینت ها رو تمیز میکردم بهت گفتم مامان دستمال رو بهم بده دستمال رو زمین کنار پات بود دولا شدی بهم دادی قربونت بشم سفره رو هم میبری کمک مامان دیروز صبحونه خوردیم دوتا قاشق مونده بود تو سفره اومدی تو آشپزخونه دادی دستم سفره رو هم گوشه اش رو کشیدی آوردی دادی بهم امروز پارچه زیر سفره ای ات رو بهت دادم دیدی من همیشه میتکونمش شورع کردی تکون دادنش بعد پهنش کردی هر وقتم بهت میگم برو از کمدت لباس بیار میدویی می روی در کمدت رو باز میکنی و لباس میاری قربونت بشم
عاشق بازی کردن با لوازم آرایش , کابل های USB و هرچی نباید دست بزنی هستی اینم شیطونی ات با رژ لب بخت برگشته مامانی
موقع غذا نمی دونم چند بار برای اینکه صبر کنی سوپت خنک بشه یا چی بهت گفتم الان بهت سوپ میدم با آبلیمو الانم اگه بگم نازنین زهرا میخوام بهت سوپ با آّلیمو بدم کلی ذوق میکنی جای آبلیمو رو هم توی کابینت یاد گرفتی
عاشق آهنگ اول بره ناقلایی تا من یا بابایی میشینیم پای کامپیوتر میدویی دسته صندلی رو میگیری میگی ما پاشیم تو بشینی یا بشینی رو پامون دیشب یه یک ساعتی رو شکم بابایی خوابیده بودی بره ناقلا میدیدی یادم گرفتی که کی برد ارتباطی با مانیتور داره هی دکمه ها رو زدی دیدی که با زدن اسپیس فیلم استب میشه برا همین هی اسپیس رو میزنی استب میشه دوبار همیزنی شروع میشه