بی بهونه دوست دارم نفسم !
سلام سلام خانم خانما چه خبرا خوفی سلانتی خوش میذگره دلم برات تنگه چقدر وقتی خوابی جات خالیه
الان باید در حال ویران کردن کامپیوتر میبودی یا کف آشپزخونه دراز کشیده بودی و شیطونی میکردی یا آویزون موتورت بودی خلاصه خوب بخواب و شیطونی ها منتظر میمونند تا بیدار بشی من که امشب قراره بریم ددر بابایی گفت از سر کار که اومد بریم ددر و به به بخوریم فالوده بستنی مخصوص ما هم امشب شب آخره که دو فنره میریم افطاری خونه آقاجون و من میخوام برای تشکر ازشون که این هفته همش اونجا بودیم کلوچه خرمایی درست کنم و ببریم با خودمون الان دیگه باید کم کم برم سراغ کارام تا لالایی یک ساعت دیگه بخوابی دیگه کاری ندارم گلم قربونت برم یه عالمه بوس آبدار برای تو نفس مامانی
راستی سیزده روز دیگه تا تولد مونده خانمی
اینم عکسهات که الان ازت گرفتم
اینم یه عکس از عید امسال که رفته بودیم دزفول توی شهیون
ماشالله یادتون نره