نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

یک جرقه (تا فرصت دارم )

الان که داشتم به وبلاگ یکی از نین نی وبلاگی ها سر میزدم مطلبی بود در مورد اگر فرصت داشتم دوباره کودکم را بزگ کنم واقعا جالب بود و تامل برانگیز شما هم بخونیدش تو وبلاگ پسل تپل ما واقعا تا فرصت داریم به بچه هامون خدمت کتیم و خوب تربیتشون کنیم واقعا حیفه وقتی خدا یک گل بی گناه و سالم و مهربون رو به ما داده تو رو خدا کینه و دروغ و زشتی ها رو بهشون نشون ندیم یاد ندیم تو رو خدا سرشون داد نزنیم بهشون بی توجهی نکنیم که بعد پشیمون بشیم خدایا کمکم کن دخترم بهترین بشه انشالله
27 تير 1390

خسته شدیم از انتظار !

    شاید این جمعه بیاید شاید     امام زمان جونم سلام آخه کجایی دنیا دیدی برا کسی تولد بگیرن ولی خودش نباشه از وقتی من بچه بودم برات تولد گرفتن و خودت نبودی امام زمان دیگه منم بچه دار شدم و بزرگ شدم به نظرت دیر نشده به نظرت دیگه انتظار بس نیست خودت خسته نشدی قربونت برم بیا و دل ما رو شاد کن بیا به خدا خسته شدیم به خدا دیگه دنیا امن نیست به خدا میترسیم بدتر از این بشه و خدایا خودت به آینده بچه هامون رحم کن خدا یا ظهور امام زمانمون رو نزدیک کن انشالله ...
24 تير 1390

شب خوش آلبالوی مامان

      مادر قربون دخترش بره خیلی دوست دارم مامانی و خیلی هم خوابم میاد شب خوش کوچولوی دوست داشتنی انشالله فردا روز خوش و خوبی داشته باشیم میبوسمت طلای مامان به خدا از دنیا و هرچی توشه با ارزش تری شب بخیر  مهربونترینم   ...
16 تير 1390

شهادت امام موسی کاظم

دختر عزیزم امشب شب شهادت هفتمین امام ماست که جد مامانی هم هستند به همه نی نی ها و مامانهاشون و بابا هاشون تسلیت میگم   کسی که بوسه زند عرش , آستانش را قضا به گوشه زندان نهد مکانش را کسی که روح الامین است طایر حرمش هجوم حادثه بر هم زد آشیانش را به حبس و بند و شهادت اگر چه راضی شد به جان خرید بلاهای شیعیان را قسم به سجده طولانیش ز شب تا صبح بسود حلقه زنجیر استخوانش را چو از مدینه ی پیغمبرش جدا کردند به هم زدند که دریغا خانمانش  را ز حیله بازی هارون دون نجاتش دادند بریده بود بیداد خود امانش را بجز عبای فتاده در خاک در زندان نبینی آنکه  بجویی اگر  نشانش را شاعر آقای سید رضا موید   ...
7 تير 1390

نی نی شیطون بلا

  سلام دردونه مامانی شب بخیر گلم الان شما لالا کردی هر چند دقیقه یکبارم بیدار میشی دوباره میخوابی طبق معمول بابا سعید خوابوندت مرسی بابای مهربون امروز برای تنوع قالب وبلاگتو عوض کردم دوست داری مامانی گلم مبارک باشه آخه دخترم خیلی صورتی رو دوست داره همه لباسهاش و وسایلاشم صورتی هست   (الان بیدار شدی شیر بهت بدم دوباره میام ) خوب اومدم نازگلی هم از اونجایی که تو خواب پیپی نمیکنه بیدار شد و در حین فضولی پیپی هم میکنه به قول بابایی دیگه کی میخوابی خدا میدونه الانم داری میایی سمتم خدا رحم کنه  مامانی دوست دارم قربونت برم شیرین عسلم داری میری سمت پله فعلا بای بای و بوس بوس   ...
6 تير 1390

پدرها پدر بزرگها سیگار نکشید لطفا

مامانی این سیگار کشیدن بابا بزرگ هم معضلی شده جدا از بوی پیف پیف سیگار از ساعت ده که شما خوابیدی تا الان دو یا سه بار که رفتن تو کوچه شما از خواب پریدی الانم اینقدر گریه کردی که دلم برات کباب شد بزرگتر های مهربون تو رو خدا سیگار نکشید نی نی ها اذیت میشن ...
31 خرداد 1390