عسلک
سلام سلام مهربون مامان شیطون بلا تا الان خواب بودی فکر کنم 3 ساعت خوابیدی فنچک دیگه خانم شدی الانم سوپتو خوردی و داری با اسباب بازیهات بازی میکنی بابایی هم اومده پیشت که هم فوتبال ببینه هم هواتو داشته باشه تا مامانی یه سر و سایتت بزنه ببینه چه خبره این تو ؟
فسقلی دیروز بعد از ظهر نه حرم رفتیم نه بازار چون آسمون ابری شد و چند تا رعد و برق بزرگ هم زد و ترسیدم خیس بشیم نرفتیم عوضش رفتیم خونه مامان جون و یکی دو ساعت با خاله مرضیه و دایی محمد حسین بازی کردی و بستنی خوردی و بعد با مامانی رفتیم پوشک و گلسر بخریم که پوشک بسته بود و اومدیم خونه شما 7 خوابیدی تا 8:30 دقیقه بعد رفتیم پوشک خریدیم و رفتیم پیش عمه و مامان جون اینا نی نی عمه هم داره کم کم بزرگ میشه و شیطون همش این نی نی فسقلی میخواد شیر بخوره و بغل مامانش باشه نازگلم میگه من اصلا به این نی نی دست نزنم و پیشش نرم دیگه جرات نمی کنم برم نی نی رو بغل کنم یا کمک عمه کنم امروز هم با بابایی یه سر رفتیم بالا خونه بابا جون اینا که من نی نی رو بغل کردم و شما جیغ زدی و گریه کردی و بی قرار شدی من هم که نی نی خودمو از همه نی نی ها بیشتر دوست دارم برا اینکه اذیت نشی نی نی رو گذاشتم زمین اومدم پیش نی نی گل خودم الهی فدات شم دوست داری بری نی نی رو ببینی و باهاش بازی کنی ولی نی نی هنوز کوچیکه و شما هم نمی دونی چه جوری باهاش بازی کنی لجت میگره مامان قربون دلت بشه تو کوچه هم تا نی نی میبینی با دستت بهش میگی بیاد پیشت
دخمل نی نی دوست من
دخمل گلم دوست دارم عزیزم
این روزها دخمل عسلم سر دندون در آوردن خیلی کم غذا و بی حوصله شده و بیشتر چیزهای خنک و مایعات رو دوست داره بخوره مثل بستنی که هر روز صبح بابا جونش باید یدونه بستنی لیوانی براش بخره خانمی بخوره نوش جونش آبم که دیگه نگو باید لیوان رو قایم کنیم تا آب بخوریم از دست تو عسلک
کار دیگه ای که میکنی به آهنگ عکس العمل نشون میدی و دس دسی میکنی جات هم شده جلو در ورودی وایستی و به در کوچه نگاه کنی کی میره کی میاد