مهربون مامانی دوست دارم فقط همین
مامانی قربونت بره سلام دوردونم مامانی خیلی ناراحتم خیلی زیاد میدونی شیطنت هات هر روز بیشتر میشه و انرژیت زیادتر از قبل مامانی فدات بشه قربون شکل ماهت بشم جیگر طلا روروئکت رو افتادم روش چرخهاشو خودش شکستند روروئک نداری که بدو بدو کنی خونمون کوچیکه نمی تونی خیلی چهار دست و پا بری نمی تونی هم آب بازی زیاد کنی چون اونوقت بابا باید چند شیفته کار کنه پول آب بده پارکم نزدیکمون نیست تو هم مامانی پر انرژی همش میخوای شیطونی کنی امشب نمیذاشتی پوشکت رو عوض کنم و نزدیک بود فرش نجس بشه و بعد که بزور پوشکت کردم این دفعه نمی ذاشتی لباس تنت کنم که مامانی بد بد بد سرت داد زد و تو گریه کنان دو تا دستت رو به سمت بابا دراز کردی که بیا منو از دست این هیلولا نجات بده و رفتی بغل بابایی همچنان گریه میکردی تا اومدم بغلت کردم و بوست کردم ولی په فایده دیگه ناراحت شده بودی و گریه میکردی ببخش منو مامانی باور کن من دیگه انرژِی ندارم تا غروب خوبم غروب به بعد خیلی خسته میشم حالا تصمیم گرفتم یه سری بازی جدید از فردا باهات بکنم که خسته بشی و انرژیتم خالی بشه شب بهتر بخوابی مامانی رو ببخش پیش میاد دیگه قول میدم دیگه الکی دعوات نکنم قلب مامانی دوست دارم فقط همین دوست دارم