اندر ماجراهای ذوق زدگی مامانی
سلام مامانی گلم باید تند تند بنویسم چون دیگه کم کم داری بیدار میشی خوشگل خانم نمی دونی چقدر دوست دارم الان پشتت رو کردی به مامانی لالا کردی دیشب کشتی منو بابایی رو تا خوابیدی نخودچی خانم یه بارم اومدی بشینی اونم کنار پارتیشن که سرت محکم خورد به زیر پارتیشن و کلی گریه سوزناک سر دادی و وسط گریه کلی منو بابایی رو دعوا کردی قربون جیغ کشیدن هات برم مامانی از دیروز که دندونت داره در میاد وقتی بهت غذا میدم و قاشق میخوره به دندون کوچولوت یه نیم متر از خوشحالیم میپرم هوا و کیف میکنم.... خوب الان نیم ساعت بعده دخمل مامان خودمونیما دیگه ماشالله هزار ماشالله خانمی شدی برا خودتها دوست دارمد فسقلی مامان الانم بیدار شدی تو بغل مامانی پوشکت رو عوض کردم صورتت رو شستم صبحونه ات رو هم حاظر کردم ولی نخوردی و اومدی فضولی نیم وجبی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی