فنچک
نی نی گل من مامان فدات بشه دخترم امروز صبح از خواب بیدار شده بودی و بعد اینکه شیر خوردی بازوی مامانی رو تا نیم ساعت محکم تو بغلت گرفته بودی و ول نمیکردی قربون دستای کوچولوت برم فسقلی .
این روزا زیاد بهانه گیری میکنی همش باید بیام پیشت بشینم باهات بازی کنم و به هیچ کاری نمیرسم فدای سرت همش فدای یه خنده بامزت فسقلی ژست های خوابت خنده هات شیطونی هات چهاردست و پا رفتنت ددری بودنت فضولیهات همه و همه یه عالمه به مامانی انرژی میده و خوشحالش میکنه عزیز مامان یه سبد بزرگ اسباب بازی و یه عالمه توپ و استخرت رو ول میکنی میدوی دمپایی های منو بر میداری گل سرهامو میکشی کی برد کامپوتر رو میخواهی از دست تو فنچک (دایی بابایی گفته فنجک غلطه آخه دکتر ادبیاتن برا همین گیر دادن به مامانی ) خوب دیگه بیدار شدی و من باهد بیهام فیشت فعلا بایی بای
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی