خوشگل ما در چه حاله
سلام
گل دخترم این روزها کمتر میام وبت اما شیطنت های شما وروجکا کمتر و نشده بیشترم شده از شیرین زبونی و پر حرفیت بگم یا از خانمی و مهربونیت از شیطنت و بازیگوشیهات ک دیگه نگو
خوب اول شیرین زبونیات
_ نازنین زهرا : مامان تو رو ب خدای مجید بریم پارک !
_ ی روز با خاله مانه قرار داشتیم من دیر کردم تلفنی باش حرف میزدم بعد ک تلفنم تمم شد بر گشتی میگی : مامان الهی بمیری برای سمانه ک منتظرت شد ایشالله زودتر بمیری ک اون غصه نخوره
_چند روز پیش رفته بودیم بیرون ماشین رو بابا برد ی نگاهی بهش بندازن ی مشکل کوچیک داشت ما توی ماشین بودیم بر گشتی میگی مامان من ک میدونم ماشین چشه میگم چیشه میگی هیچی ماشین سوخته باید بندازیمش دور
جدیدا جارو ک میکشم اولش پنج دقیقه شما جارو میکنی بعد نوبت من میشه اونم با اخم دست ب سینه وایمیسی نگاه میکنی تا تموم بشه میگی اگه من جارو نکنم یاد نمیگرم
کیفیت بد عکسا ب خاطر کثیف بودن لنز دوربینه موبایلمه ک تقصیر
آبجی خانمته
چند روز پیش میخواستیم بریم برین رفتی آماده شی خواستیم بریم بیرون دیدم کیفت تو دستت ی طوریه سنگینی میکنه با کلک ازت گرفتم دیگه خودت ببین چی توش گداشته بودی
چند روز بود بد جور کارتون پونیو رو میدیدی و وقتی ب جایی ک ناهار میخوردن میرسید صدام میکردی ک مامان من از این ناهارا میخام تو ظرف دردار
خلاضه ب بابا گفتم برات نودل خرید و برات درست کردم روز اول مرغش رو کوچیک خورد کردم ک ایراد گرفتی فرداش برات تکه بزرگتر گذاشتم و با علاقه نشستی پای کارتون و مرحله ب مرحله ادای پونیو رو در
آوردی و خوردی همه ی مراحل درست کردن غذام کمکم کردی و نظارت میکردی ک شکل خود غذای پونیو بشه اتفاقا خوشمزه شد همه چیزش فقط من با نخم مرغش مشکل داشتم ک اونم فقط برا شما و یاسی گذاشتم ام خوب بود دستورش فسقلی