خدا خیرت بده
وقتی میری دستشویی چون هوا سرده میبرمت حمام برای اینکه مشغول بشی چند تا حیواناتت رو میارم بشوریشون
دیروز عجله داشتم فقط زرافه ات رو آوردم بعد بهونه اسب آبی ات رو گرفتی منم اومدم برات آوردم برگشتی میگی مامان خدا خیرت بده !!!
دو سه روز پیش از یک موضوعی ناراحت بودم بابا اومد باهام حرف زد منم خندم گرفت برگشتی میگی مامان بابا خرت کرد !!! اینو دیگه از کجا یاد گرفتی نمی دونم
دیروز بابا میخواست بره حمام تو هم رفته بودی پی پی کنی من حوله ات رو گذاشتم تو حمام که هر وقت رفتی دستشویی همونجا خشکت کنم حوله ات رو دیدی برگشتی به بابا گفتی بابا حوله من تو حمامه بابا گفته بله برگشتی میگی بابا خوش به حالت که حوله ی منم تو حمامه !!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی