دندون جدید و انتاب منتاب
سلام دختر شیطون که هرچی از شیطونی هات بگم کم گفتم الان داری سر به سر بابایی میذاری رفتی تو بغل بابایی نشستی و خودتو لوس میکنی
راستی دندونهاتم بیستها شدند توی اون هفته سه تا دندون باهم در آوردی البته هر کدوم یه کمش بیرون اومد ولی خوب همونم خوبه و طبق معمول همراه با دندون در آوردن سرما خوردی و الان خیلی بهتری
دیشبم بابایی ادامه پروژه تولدت بردت انتاب نتاب ( رنگین کمان) توی راه خواب خواب بودی هرچی صدات میکردیم جواب نمیدادی به رنگین کمان که رسیدیم بابا گفت نازی اینجا کجاست از خواب پریدی و نزدیک بود از شیشه ماشین بری بیرون از خوشحالی نمیدونستی چه کار کنی هی میگفتی بابایی ممنون بابایی خوشحالم اینجا رو دوست دارم بعد بابایی رفت جلوتر که پارک کنه برگشتی به من میگی مامان کجا میریم ؟ فکر کردی دیگه رنگین کمان نمیریم و بعد رفتی تو کلی بازی کردی و خانم بودی برگشتنی هم اصلا اذیت نکردی قربونت بشم الهی وقتی داشتیم میومدیم فکر کردی باید هر دفعه اونجا شام بخوریم میگی بابایی بریم به بخوریم بریم !
هرکی هم بهت میگی باهات بیام انتاب منتاب مبگی نه گنده ای !!!