من دوباره رفتم ددر
امروز من و بابایی مامانی رو بردیم درر اول رفتیم خونه عمو جون بابایی بعد رفتیم پارک که من عاشق آب نما شده بودم و میخواستم برم تو آب بازی کنم و کلی ذوق زدم از دیدن آب بعدش رفتیم یه دور پارک گردی کردیم و بعدش من سوار موتور بابایی شدم تا مامان و بابا رو برسونم خونه آخه من خیلی شیطون بلا شدم دوست دارم بشینم جلو موتور ولی مامانی و بابایی نمیزارند خلاصه خیلی خوش گذشت ولی مامانی یادش رفت دوربین رو بیاره و با موبایلش ازم عکس گرفت برا همین عکسام بی کیفیت شدند مامانی دفعه دیگه هواست رو جمع کن باشه
نازنین زهرا در حال تفکر در مورد آبنما
من دلم میخواد برم تو آب
همه جا پر آبه
یعنی اون آبها کجا رفتن ؟
بذار ببینم این زیر نیستند
من عاشق موتور سواریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی