خدایا اگر روزی مادر برزرگ شدم نگذار خودخواه باشم !!!
خدایا تو میدونی من چقدر ناراحتم میدونی چقدر دلم شکسته میدونی چقدر از بغض دخترم خون گریه کردم ولی کسی نیست درکم کنه خدایا اگر روزی مادر بزرگ شدم نوه ام رو برای ارضای احساساتم نمیخوام نوه ام رو برای پز دادن به دیگران نمیخوام نوه ام رو برای شادی فرزندم و همسرش میخوام نوه ام رو برای ارضای حس خودم آزار نمیدم و مادرش رو نمی رنجونم اشک مادرش رو در نمیآرم تا خودم بخندم و بخوام بگم مثلا نوه ام بهم عادت داره خدایا اگر مادر بزرگ شدم این درک و شعور رو بهم بده که نوه ام بیشتر نیازهاش رو احساس نمیکنه و این مادرش هست که نیازهاش رو میدونه
بهم این درک رو بده خدایا که به خودم بگم من بچه ام رو بزرگ کردم حالا مادر نوه ام باید بدون نگرانی از سر کشی های بی مورد من نوه اش رو بزرگ کنه
خدایا تنها تو میدونی چه چیزهایی میخوام بنویسم و نمی نویسم فقط این قدری نوشتم که سبک بشم
نازنینی میدونم چقدر ناراحت شدی و گریه کردی میدونم و من بیشتر از تو ناراحتم ولی مامانی باید درک کنی وقتی بزرگتر ها درک نمی کنند تو باید درک کنی خواسته ی بزرگیه ولی من ازت میخوام درک کنی
سعید میدونم ناراحت میشی اگر اینو بخونی ولی نوشتم چون اگر نمی نوشتم بغض میشد تو گلوم کینه میشد تو قلبم تنفر میشد تو احساسم باقی میموند نوشتم تا راحت بشم