مامان بد بد !
سلام عزیزم نمیدونم چرا یه وقتهایی بد جوری اعصابم ضعیف میشه یه کار کوچولو که میکنی دعوات میکنم
امروز یکبار خونه ی مامان جون اینا کفشهام رو گرفتی دستت و آوردی توی اتاق منم هرچی گفتم نیار گوش نکردی منم اومدم ازت گرفتم کلی گریه کردی
به خدا به خاطر خودته که کثیفن و مریض میشی
الانم سر ناهار دست زدی به جارو منم ازت گرفتم و دعوات کردم هر وقت غذات رو تموم کردی به جارو دست بزن تو هم اولش نگام کردی بعد بغض کردی و بعدم اومدی تو بغلم گریه کردی که بابایی گولت زد یادت رفت الان خیلی اعصابم خورده هی میگم دعوات نکنم یه وقت عصبانی میشم نمیشه ببخشید میدونم اینقدر مهربونی که الان یادت رفته گل مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی