نازنین زهرای این روزها

سلام دخترکم خوبی مامانی ؟ خوش میگذره منو تبدیل به فنر کردی تا میشینم یادت میاد که دنبال چیز جدید باشی من و بابایی رو کشتی با این سی دی نگاه کردنت دو دقیقه هم طول نمیکشه که خسته میشی صدا میکنی سی دی رو عوض کنم  دی وی دی سوخت از بس باز و بسته شد 

از هفته پیش که فایلت رو آوردم کنار تختت خیلی بهتر شده هر روز چند باری صندلی ات رو به قول خودت میبری عقب فایل ( جلوی فایل ) مثل میز اسباب بازی هات رو میچینی روش و باهاش بازی میکنی

کار دیگه که خیلی نازه اینه که یه بالش میذاری رو پات و نی نی ات رو میخوابونی و براش با آهنگ میگی نانا نانا نایی

جدیدا هم سیب زمینی سرخ کرده خیلی دوست داری نوش جونت توی میوه ها هم هندونه خیلی دوست داری خیارم جدیدا یه کوچولو میخوری آناناسم زیاد  دوست داری  آدامسم بلدی بخوری شاید یک ماهی میشه آدامس میخوری و وقتی جویدنت تموم شد میاری میذاری توی دهن من !!!

یه کار دیگه هم که خیلی ماشالله دقیقی توش مثلا از فاصله صد متری شکل تبلیغاتی که تو تابلو های مغازه هاست مثل شیره تبلیغ میهن رو میگی آقاده

تمام لباسها رو هم میشناسی

امروزم برای دومین بار تونستی دکمه های بلوزت یا به قول خودت کتت رو باز کنی

وقتی هم حوصله ات سر میره میایی تند تند میگی مامانی : ام آبدوشت بینج مه (بستنی ) چاکلز   بنیی (پنیر )

وقتی هم سوار تابی اگر کمر بندت باز بشه جیغ میکشی و صدا میکنی

الانم علاوه بر باز کردن دکمه کتت لباست رو در آوردی جوجه و داری تا میکنیش بیام ازت عکس بگیرم