ها ها ها
سلام فینگیلی شیطون بلا آخرش یه روز من تو رو میخورم دیشب من خوشحال از اینکه تو زود خوابیدی تا اومدم بخوابم دیدم یکی داره میخنده بغلت کردم که دوباره بخوابی که
شما میگفتی باید من بغلت کنم باباهم پشت سرت پیش ما دراز بکشه بابایی هم که خوشحال تازه به
کامپوتر جونش رسیده بود به خاطر دخمل شیطون بلا اومد و تا میخوابیدی بنده خدا پا میشد بره دستت
رو به پشت دراز میکردی که بابا نبود گریه میکردی بابایی هم یه یه ساعتی سر کار بود و بعد شما خوابت
برد حالا خوابیدی شاید تو 5 دقیقه 20 بار غلت میخوردی و دیشب برا اولین بار وقتی دمر میخوابیدی اولش
گریه نکردی و خودت بدون کمک مامان میغلتیدی قربونت برم دیشب با این کارات حسابی من و بابایی
خندیدیم دوست دارم دختر عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی