من امروز رفتم پارک.
دخمل قشنگم سلام مامانی ما امروز با دوستای مامانی رفتیم پارک خیلی هم خوش گذشت تو هم حسابی برا خودت کیف کردی و با دوستای جدیدت آشنا شدی و هی می خواستی بغلشون کنی امروز خاله ها زحمت کشیده بودند آش دوغ
با کوکو سبزی و آلوچه و .... آورده بودند که تو از آش دوغ خیلی خوشت اومد نوش جونت ظرف سوپت
برگردوندی و همش رو ریختی تو پلاستیکش شیطون بلا بعدش ما هم برا خاله ها بستنی خریدیم نوش
جونشون جیگمل مامان رفتیم با هم دیگه از سرسره لیز خوردیم که مامان پاش گیر کرد و جیغ کشیبد تو
هم هول شدی و یه عالمه گریه کردی بعدش رفتیم گردش تو انواع گلها رو دیدی و با هاشون عکس
گرفتی بعد بابایی محمد کوچولو ما رو رسوند تا یه جایی و بقیه راه رو با اتوبوس اومدیم که تو همه راه رو خوابیدی فنج کوچولو تا رسیدیم کوچه خودمون بیدار شدی حالا
هم داری با اسباب بازیهات بازی میکنی دوست دارم فنجک مامان یه بوس گنده برا توی کوچولو . عکسای
پارکتم شب که تو خوابیدی میذارم چون داری الان کامپوتر رو نابود میکنی فعلا خداحافظ وروجک