نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

گردش روز جمعه

1390/6/28 14:58
نویسنده : مامانی
746 بازدید
اشتراک گذاری

1

 

طلای مامان جمعه بابایی می خواست من و شما رو ببره ددر که حسابی بهمون خوش بگذره جیگر طلا دیگه گفتیم پدر بزرگ و مادر بزرگ و عمه رو هم ببریم که عمه صبح جمعه زنگ زد و گفت نمی آد و  ما با پدر بزرگ ات اینا رفتیم

بابایی یه دوستی داره توی روستا زندگی می کنه به پیشنهادشون رفتیم مجتمع ملاصدرا توی کهک مخصوص خانواده فرهنگیان بود که جای تمیز و سرسبز و خوبی بود تاب شما رو هم بردیم و کلی تاب بازی کردی و خوش گذروندی ناهارم جوجه کباب خوردیم و شما سوپ خوردی و کمی لالا کردی  و دوباره شروع کردی شیطونی بعد دوباره تاب بازی کردی و کمی با بابایی رفتیم قدم زدیم و چندتا از دوستهای بابایی هم اونجا بودند و دیدیمشون و توی ماشینم و برگشتیم توی راه کمی خوابیدی ولی مامانی با حرف زدنها بیدار میشدی آخه همه عادت دارند بلند بلند حرف میزنند یاد اولای ازدواجم افتادم همش فکر میکردم مامان جونت اینا دارن دعوا میکنن یه روز از بابایی پرسیدم چرا همش اینا دعوا میکنن گفت دعوا نمی کنن ما مدل حرف زدنمون بلند بلنده البته منم کمی ازشون ندارم ولی تو دیگه جیغ جیغو نشو باشه  اینم عکسهای گل دخترم

 

دختر گل مامانی

 

تاب تاب عباسی

 

تاب تاب عباسی وایستادنی

 

مامانی الان یادت اومده پستونک بخوری

نازنین زهرای  معترض

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان یگانه زهرا
29 شهریور 90 0:52
ایشالله همیشه به شادی و گردش


مرسی عزیزم