شیطون خاموم ! کارهای جدیدت !

           سلام خانم مامان عزیزم نمیدونی چقدر این روزها ماشالله بلا شدی من و بابایی همش میخواهیم بخوریمت

به پیام بازرگانی مخصوصا بادی فیش خیلی علاقه داری مهربونم تا پیام بازرگانی خصوصا این یکی پخش میشه شادیتو به من و بابا منتقل میکنی و نگاهمون میکنی و دست میزنی

چراغ هم دیگه کامل میشناسی و شما باید چراغها رو خاموش روشن کنی و زنگ آیفون رو هم میدونی چیه و به خونه هرکی میرسیم با انگشت قشنگت زنگ میزنی

غذاتم خودت انتخاب میکنی مثلا سر سفره اشاره به هرچی دلت بخواد میکنی و فقطم همون رو میخوری مثلا اول غذا بعد آب بعد ماست خدا نکنه سر سفره دوغ باشه ما رو میکشی تا برنجم سر سفره نباشه سفره رو به رسمیت نمی شناسی باید یه چیزی برات پهن کنم یه پیش دستی بدم دستت برنجم برات بریزم به چنگالم علاقه وافر داری بعد یا بخوری یا بازی کنی قربونت بشم در نهایتم بشقاب رو دمر کنی

بابایی دیگه جرات نداره لباس تنش کنه تا لباسم عوض کنه میری پاشو میچسبی که ببرتت ددر

یاد گرفتی و شناختی جای تنقلات توی تستره برا همین در روز صد بار اشاره میکنی ببرمت پای تستر بهت به بدم جایی بستنی هم که میدونی کشوی پایین فریزره برا همین تا در فریز باز شه از هرجای خونه خودتو میرسونی پای فریزر برای بستنی

امروز ددی شیر حمام رو عوض کرد شما خودت رو کشتی از بس از پله راهرو کج شدی دالی کردی بعدم گریه کردی لباس هات رو در بیارم بری پیش بابا بعد رفتی توی حمام و من دیدم از رسوبات شیر قبلی ریخته رو زمین شما هم امان نمی دی برم جارو رو بیارم  منم تند تند با دستم هلشون میدام و با آب میشستم نره به پات یهو شما هم رو پاهات نشستی و تند تند مثل من به زمین دست میکشیدی و کلی ذوق میکردی نفس من ماشالله داری شیطون میشی ها قربونت برم الهی

امروز با بابایی یکم برا تولدت برنامه ریزی کردیم انشالله تا ببینیم چی میشه قصد داریم یه تولد کوچولو و خوب برات بگیریم کادوت هم هنوز انتخاب نکردیم فعلا تا ببینیم خدا چی میخواد بقیه تصمیماتم نمی نویسم سورپریزه  تا بعد خداحافظت مامانی راستی چندتا عکس نانازم ازت گرفتم کابل دوربین رو پیدا نکردم حالا بعدا برات میذارم خوشگله مامان