سوغاتی مشهد
سلام دختر نازنینم الان از خواب پریدی و دارم هم گهوارت رو تکون میدم هم برات مینویسم این چند روز گفتم تا میخوابی نیام پای کامپوتر و اول به کارها برسم بعد بیام که تا کارها رو میکردم دیگه شما هم بیدار شده بودی برای همین کمتر برات نوشتم گلکم دیروز آقاجون اینا از مشهد اومدند بنده های خدا بلیط گیرشون نیامده بود با اتوبوس اومدند وکلی اذیت شدند 18 ساعت توی راه بودند رفتنه یک ساعته رسیدند و حالا ...
دیروز خاله زهرا اومد خونمون تا آقاجون اینا بیان و بعد با هم رفتیم خونه آقاجون که کلی برامون سوغاتی اورده بودند دستشون درد نکنه براشما یه خروس آورده بودند که چشمی داشت و از دستت فرار میکرد تا میخواستی بگیریش با سرعت از دستت میرفت که کلی ذوق کردی و حتی تا موقع خواب گرفتی تو دستت و باهاش لالا کردی دیگه برات یه سارافون با یه کاپ کوتاه اوردند که صورتی تیره است و کلی بهت میاد برا منم یه بلوز با یه کیف آوردند و به قول من گوره خر و شکلات و اینا ( همین زنجفیل منظورمه ) دیشبم رفتیم دوباره خونشون بابایی سر بزنه که آنتن دیجیتال خریدند و بابایی نصبش کرد براشون الانم همسایمون اومد تو رو بیدار کرد فعلا تا بعد خدا حافظ جگرم