گذر لحظه ها !
نازدونه جون سلام چند روزه میخوام کارهای جدیدت رو بنویسم وقت نمیکنم تا خوابی سریع مینویسم البته قبلش بگم عاشقتم نیم وجبی !
مامانی جدیدا وقتی میگم برم برات به بیارم یا به قول خودت "ام " میایی و انگاری داری یه چیزی می جوی دهنت رو تکون میدی و میگی "ام"
دیگه رختخوابت رو میشناسی و تا یه متکا پیدا میکنی لم میدی و تا رختخواب میبینی میدویی دمر می خوابی روش باسنت رو قمبلی میکنی
تقریبا میتونی وقتی یه دستت رو گرفتیم راه بری
چرخت یا روروئکت رو هل میدی و باهاش راه میری
جلوی موتور بابایی که میشینی دو دستی فرمون موتورو میچسبی
با لیوان آب میخوری و میدونی باید برای آب خوردن از لیوان استفاده کرد
پاتو برای جوراب پوشیدن و کفش پوشیدن میاری جلو و هر وقت میگم بریم ددر میری یه جوراب یا کفش میاری و چون هولی بری ددر اشتباهی میکشی به سرت که بپوشیشون
اسباب بازی محبوبت جوراب بنفش و زردت هست که برات کوچیک شده
ماشالله هزار ماشالله بازم هزار ماشالله سه روز بی دردسر قطره هات رو میخوری و دهنت رو نمیبندی که هیچ ماشالله دهنت رو باز میکنی برای خوردن قطره
میدونی گوشی تلفن رو باید بگیری دم گوشت و وقتی پشت تلفن کسی صدات میکنه نمیتونی جواب بدی گوشی رو میذاری دم گوش من
توی حمام دوست داری روی زمین بشینی نه وان و لگن و هیچی
عاشق خیارشوری بد جور
تا روزی یه بستنی بابا جونت برات نخره و نخوری روزت شب نمیشه
وقتی بابا میره سرکار یا ددر گریه میکنی دنبالش بری
و هزارتا کار دیگه که دل ما رو برده نمکدون خانم ما