نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

نازگل دیگه خانمی شده برا خودش

1390/4/9 3:06
نویسنده : مامانی
788 بازدید
اشتراک گذاری

http://cache01.stormap.sapo.pt/fotostore02/fotos//8b/4c/fc/2714055_WVMNi.gif

 

سلام عروسکم مامانی فدات بشه الان طبق معمول بابایی شما رو لالا کرده مامان دیروز اینترنت نداشتم وقتم نداشتم برات بنویسم برا همین الان مینویسم http://i7.glitter-graphics.org/pub/1836/1836627thf7pv1ofd.gifخانم گلی دیروز مامان جون (مامان مامان )روضه داشت قبل ظهر تا بابا رفت ددر و بیاد ناهار بخوایم بخوریم بردمت حمام http://i9.glitter-graphics.org/pub/1836/1836619cz4r41py74.gifناهار ماکارانی پختم http://s15.rimg.info/ca9d5eb99c96270dea89278de14def9a.gifبرا شما هم کته با گوشت درست کردم توشم ماکارانی فرمی ریختم که خوشمزه و خوکشل شده بود

http://s1.picofile.com/mine/Pictures/Dividers/Dividers%205/Dividers%20%286%29.gif

ما هم ظهر که بابایی رفت سر کار رفتیم خونه مامان جون خاله زهرا کوفته برنجی درست کرده بود خوردیم و مامان جون شله زردش رو پخته بود و با خاله زهرا و خاله مریم و مامان جون کشیدیم و تزیین کردیم شما هم نمیخوابیدی من ناچار اومدم از خونه گهوارت رو آوردم خونه مامان جون با کمک خاله مرضیه و دایی محمد حسین خوابوندمت و خاله مریم اومد مواظبت باشه ولی از بس این دوتا وروجکhttp://i5.glitter-graphics.org/pub/1405/1405555fhrtzb8xwl.gif (خاله و دایی )خندیدندhttp://i9.glitter-graphics.org/pub/1155/1155329vrgdwakwr0.gif تو بیدار شدی و یکم غرغر کردی http://i8.glitter-graphics.org/pub/830/830988zilqgf2djj.gifتا روضه شروع شد خاله فاطمه با مریم گلی و علی کوچولو اومده بودند هوا هم خیلی گرم شد و شما دوتا (نازنین و علی ) یه سره غرغر میکردید مامانی هم در یخچال رو باز کردم  تا خنک بشیم که چشم خاله فاطمه به یه بسته چیپس افتاد http://i6.glitter-graphics.org/pub/742/742476yk8r1mon6x.gifو ما ریختیم تو کاسه شما یه ساعت مشغول بودید

دو نی نی

 

بعدم دیگه بودیم تا 9 شب و اومدیم خونه یکم رفتیم پیش مامان جون و بعد اومدیم پایین خونه خودمون

http://s4.rimg.info/eedf89ff30ed9cde3dde04603a59605a.gif

 

امروزم شما صبحونه تخم بلدرچین با کره و نون خوردی که برات لقمه های فندقی گرفتم قربون لبهات برم با این غذا خوردنت دیگه ناهار نخوردی و خوابیدی تا 4:30 دقیقه بعد عصرونه برات پوره سیب زمینی درست کردم و خوردی مامانی هم به کاراش رسید و ساعت 6 رفتیم خونه مامان جون که شما آلبالو زرد آلو خوردی شیطونی کزدی بازی کردی و بعد خاله فاطمه اومد و برامون بستنی و به به خرید که شما سر تا پاتو کاکائویی کردی و بعد هرچی علی بر میداشت میخواستی و علی هم فوری میذاشت تو دهنش که تو برنداریhttp://lilypie.com/slider/Trying_to_Conceive_21_to_37_day_cycle/100_stick_people.jpg بعد رفتیم بالا پشت بوم پیش توتو هایhttp://www.silvitablanco.com.ar/avatares/pink/rosa-1/pink-1/minigifsG84.gifhttp://www.silvitablanco.com.ar/avatares/pink/rosa-1/pink-1/EasterEgg2008-pink_ZBPT.gif دایی و خاله  و یکم بعد اومدیم بریم خونه http://www.silvitablanco.com.ar/avatares/pink/rosa-1/pink-1/ml7hvibw.gifو پیاده روی و خرید که موقع برگشتن خاله فاطمه داشت میرفت خونشون دیدیمش و برات رنگارنگ خریدمhttp://s16.rimg.info/cb2d39791d399fa88367e8f55deeeac6.gif خوردی به مغازه عباس آقا (اونی که هرروز باباجون ازش بستنی برات میخره ) رسیدیم هی بال بال و دست و پا میزدی به به برات بستنی http://s19.rimg.info/d3b1b36adbdceb35b32600aa29146cbe.gifهم خریدم و اومدیم خونه

http://pics2.persiangig.ir/w1xqvp.gif

شام الویه درست کردموhttp://s16.rimg.info/dafbf13e51c25b163d5f3f8e48efcd86.gif برا شما ابگوشت مخصوص http://s.rimg.info/34b23fb4687e89e102e7f1f2be90536a.gif ددی که از سر کار اومد خونه رفتیم پارک و شام خوردیم شما هم هی میخواستی تو چمنها چهار دست و پا بریhttp://s8.rimg.info/49b3a20bb98cd2ed25d7a9120233940d.gif خلاصه روز و شب خوبی بود مرسی خداجون دوست دارم مامانی شب خوش یه دنیا بوسhttp://i9.glitter-graphics.org/pub/1366/1366829ict2ibwedb.gif وعشق برای تو که خود عشقی  و دنیای منی http://myspacelyts.net/albums/ee115/yayitssteph/glitters/love/ilyg.gif

 

http://i6.glitter-graphics.org/pub/2259/2259626rgd5aj1g0h.gif

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)