جیگمل طلای موش موشی
سلام عسلکم مامانی الان به کمک بابایی خوابیدی واقعا شما نی نی ها چقدر ماشالله پر جنب و جوشید واقعا مامانی در مقابلت کم میاره عزیزم همش دوست داری پیشم باشی و شیطونی کنی جگر طلا کم کم داری بزرگ میشی ها قربونت برم الهههههههی
تو مامانی الان از پله دیگه کاملا یاد گرفتی بری بالا
به مامانی از به خودت میدی بخوره (اولش دو سه روز پیش دست خالی تو میکردی تو دهنم بعد غذا رو از دهن ناز خودت در می آوردی میدادی به مامان بخوره حالا با دستهای کوچولو و انگشتهای قشنگت به مامانی به میدی بخوره )
برای یک دقیقه بدون تکیه به جایی می ایستی
میدونی چه جوری با لیوان آب میخوردند و مثل آدم بزرگها لیوان رو میگیری جلو دهن کوشولوت و آب میخوری
ددر رو وحشتناک میشناسی و عاشق ددر رفتنی
میدونی بابا که لباس عوض میکنه یا مامانی که چادر سر میکنه مویخوان برن ددر و میدویی میری به پاشون میچسبی
بلفدی با دندونهای کوچولوت سیب بخوری البته از امروز
بای بای میکنی
وقتی میرویم بیرون یا وقتی بابا یا مامان ازت دور میشن دستت رو دراز میکنی و مشتت رو باز و بسته میکنی یعنی بیاییم پیشت
خلاصه که خیلی جیگری مامان قربونت بره هزار ماشالله