نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

بازم خواب ترسناک !

سلام طلای مامان جگرم انشالله امشب خیلی خوب لالا کنی و تا صبح خوابهای خوب ببینی نمی دونی دیشب چه به سر من و بابایی آمردی قربونت برم دیشب هر کاری کردم تو شیطونی میکردی و نمی خوابیدی دیگه بابایی دست به کار شد و لالات کرد ساعت یک ربع به دو بود منم بعدش یه ربعی بهت شیر دادم و بعد خوابیدم حدود 3 و 10 دقیقه بود با گریه بیدار شدی گریه که میگم نه هر گریه ای از سوز گریت منم گریم گرفته بود و بعد گریه ات شد بغض صورتت میلرزید ولی بغض ات نمی ترکید چشمات بسته بود و با چشم بسته اشاره میکردی به در و دیوار من و بابایی واقعا ترسیده بودیم گفتم شاید دل درد داری خدای نکرده برات شکمت رو ماساژ دادم  یکم آروم شدی لای چشمات رو باز کردی ولی دوباره میلرزیدی نه بغ...
16 مرداد 1390

دختر کو ندارد نشان از پدر !!!

سلام گل مامان امسال عید که رفته بودیم دزفول یه روز صبح بیدار شدم و شما هنوز خواب بودی گذاشتمت پیش بابا و رفتم دست و رومو بشورم که اومدم و با این صحنه روبرو شدم و کلی خندیدم و قربون صدقتون رفتم واقعا بابایی هستی ها !!!     ...
1 مرداد 1390

اندر ماجراهای لالای نی نی

  سلام سلام روز پدر بر همه پدر ها و  آقایونی که در آینده پدر میشن مبارک     نازگلی امشب پدرمون رو درآوردی تا خوابیدی بعدم که خوابیدی با هزاران زحمت  در حدی که من و بابایی یه کمی غذا بخوریم به خدا مامانی از دیروز ظهر که ناهار خورده بودم تا الان که یک بعد از نیمه شب وقت نکردم غذا بخورم و هله هوله(بستنی ) خوردم وبعد  عمه اینا که از خونه بابا بزرگ حسن اومدن اینجا در کوچه رو باز گذاشته بودند که یه موتور از خدا بی خبر که اگه بدونم کیه میکشمش  یه گاز بلند داد و تو هول و ولا از خواب پریدی الهی بمیرم برات مامان کلی گریه کردی الانم بابا دید مامان خیلی عصبانی و خسته است داره شما رو تو گهواره لال...
30 خرداد 1390

بازم خواب تبلیغاتی

  نازنین زهرا مامان خیلی به کرم های تیوپی فکر کنم میگن بهشون علاقه داری همش دنبال ضد آفتاب من و کرم پات هستی حتی باید بگیری دستت تا بخوابیمنم پایین همه کرم ها رو با قیچی گرد کردم که تیز نبلشه و اذیتت کنه مادر به قربونت بره ملوسک  اینم ورژن جدید خواب تبلیغاتیاونم با استتار صورتت که شناخته نشی    ...
30 خرداد 1390