نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

نوروز 94

                                    نسبت به قبل کمتر میام وبت دختر گلم ولی این به معنی کم بودن خاطرات و لحظه های شیرینت برام نیست یک سال دیگه و یک بهار دیگه با شما عزیزترین هام و باز طبق هر سال سفر دزفول تا عید نریم دزفول سالمون انگار شروع نمیشه ...
4 شهريور 1394

تولــــــــــــــدم

خــــــــــــــــــب رسیدیم به اصل مطلب اگر گفتی چیه ؟ بعلـــــــــــــــــــــــــه تولد مامانی نمیدونم چرا هر سال تولدم میوفته 12 بهمن   و این همه جشن واسم میگیرن امسالم طبق معمول تولدم 12 بهمن بود و چون باباجون حال نداشت و بابایی میخواس مراقبش باشه با یک هفته تاخیر برام تولد گرفت و روز تولدم فقط ناهار  از بیرون گرفت و هدیه بهم داد و این هفته بابایی مهربون ما رو برد شهر بازی و بعد هم رفتیم کلی غذای خوشمزه خوردیم و به قول نازی نوشابه خوشمزه تر ممنون بابای مهربون خیلی خوش گذشت   ...
18 بهمن 1393

سوتی

    بابا جون چند وقتیه یکم حالش خوب نیست و بستری بودن بیمارستان روزی که میخواستن مرخص شن اومدی پیشم و با نگرانی پرسیدی مامان  الان که بابا جون رو بیارن از بیمارستان همون باباجونه یا عوض شده این منم این خودتی این منم باز بعد دو دقیقه این آبجیه این هم حمید معصومی نژاد خبرنگار واحد مرکزی خبر رم ...
18 بهمن 1393

دخملی ها به روایت تصویر

دخملی ها به روایت تصویر در حال میوه شستنو به قول خودت کمک کردن به من اینجا بی اجازه آرایش کرده بودید و اومدم مثلا دعواتون کنم که این شکلی شدین و جرات دعوا کردنتون رو پیدا نکردم چهارشنبه شب یهویی من و بابا تصمیم گرفتیم بریم بیرون و دور دور که اخر شب بابایی آوردمون کوه خضر  شب قبلش توی فیلم مورد علاقه هر دو مون (فرزندان آفتاب ) یکی از شخصیت ها به اسم یاسر شهید شد و خیلی ناراحت شدی و غصه خوردی و در موردش سوال کردی اون شب که اومدیم کوه خضر و رفتیم سر مزار شهدای گمنام پرسیدی این سنگها چیه وقتی برات گفتم با خوشحالی گفتی پس اومدیم...
18 بهمن 1393

جمکران

سلام گل مامان قبل تر ها که نی نی نداشتیم من و بابایی هر جمعه صبح میرفتیم جمکران خیلی صفا داشت و مزه میداد چهار پنج سال دیگه هر وقت میشد میرفتیم الان حدود یک ماهه باز این عادت خوب رو شروع کردیم اما دیگه عصرها میریم که شما هم صبح بتونید راحت بخوابید   ب عد مدتها بارون میومد زیر بارون خیلی خوب بود شما و آبجی هم عاشق خیس شدنید اینم فیگورهای دخملی                 ...
18 بهمن 1393