یک عکس ریویی جدید تقدیم به نازگلی
سلام خاتونم دیگه بعد از ظهزرها نمی خوابی و منم اصلا وقت نمی کنم به وبت سر بزنم از صبح تا شب مشغولتم به زور به کارهای خونه میرسم این روزها همش بهم چسبیدی نماز میخونم میایی جلوم میشینی گریه میکنی چادرم رو به قولت ده کنم (یعنی در بیارم ) تو آشپزخونه میرم ده بار پشت سر هم میگی ماما ماما ماما و میایی پامو میچسبی بیام بیرون جارو میکشیم گریه میکنی خاموشش کنم خیاطی میکنم هی غرغر میکنی و گریه میکنی تمومش کنم فقط میخواهی پیشت باشم هر اسباب بازی هم دو دقیقه برات تازگی داره قربونت برم جدیدا هم از پسر عمت یاد گرفتی روروئک سواری رو دوباره از سر گرفتی و سوار روروئکت میشی همشم کنترول رو میاری برات ریو بذاریم ببینی دیروز بردمت حمام از حمام اومدی گفتی نانا یعنی بالش برات گذاشتم خوابیدی روش کنترلم بهم دادی ریو برات گذاشتم پتو کشیدی روت منم از فرصت استفاده کردم خیاطی کنم یهو نگاهت کردم دیدی لالا کردی حتی تا نیم ساعتم من خیاطی میکردم از صدای چرخ بیدار نشدی قربونت بشم شب یلدا هم نزدیکه فدات بشم این سومین یلدا با توست یدونه رو تو دلم بودی یه دونه هم پارسال یه دونه هم انشالله امسال
چون خیلی گلی یه عکس ریویی برات میذارم