حبه نبات و بافندگی
سلام عزیز مامان یکی یکدونه مامان قربونت بشه امروز داشتم بعد مدتها شال گردن بابا رو میبافتم و شما اومدی پیشم یکم باهات بازی کردم بعد گذاشتمت زمین پیش خودم و مشغول بازی شدی و من مشغول بافتن که بعد چند دقیقه از اینکه ساکتی و صدا نمیکنی تعجب کردم نگاه کردم دیدم کلاف هامو باز کردی و تو هم تو هم کردیشونو با شادی مشغول بازی هستی میدونی چقدر وقت برد تا کلاف ها رو باز کردم نبات خانم الهی فدات بشم اگه بذاری بافتنی بابا رو تموم کنم میخوام برا خودت بافتنی کنم
میدونی نبات جونم برا امسال زمستون یه کاپشن و یه سویشرت بافتنی و یه سویشرت پنبه ای داری نمیخوام چیز بزرگی برات ببافم تازه شاید بافتنی های پارسالت هم بهت بخوره ریزه میزه میخوام یه شال گردن کوتاه مثل یقه اسکی برات ببافم با یه کلاه ملوانی و یه شنل شاید
دستکشات آبی اند کاپشنت هم آبیه ولی بافتنی ات صورتی و سویشرتت قرمز کفشهات هم الانی صورتی تا اون موقع یه کتونی سفید صورتی و یه کتونی سفید آبی هم اندازت میشه میخوامم برات نیم پوتم بخرم حالا تو این همه چند رنگی چه رنگی برات ببافم مادر دلم میخواد وقت داشتم برات سه رنگش رو میبافتم ست ست بشی عروسکم شاید دیوونه شدم بافتم ولی فکر کنم آبی سفید ببافم و شایدم سفید یه دست که به همش بیاد نیدونم چه کار کنم حالا مال باباتو ببافم تا مال تو خدا بزرگه جگرم
اینم عکسهای شیطونی هات
د.و.س.ت.د.ا.ر.م