عید 93
سلام نازنین زهرای خودم
سال نو با تاخیر به همه دوستامون مبارک انشالله ک سال خوبی باشه برای همه
مرسی از پیامهای تبریکتون ببخشید ک نتونستم جواب بدم
نازنین زهرای من امسال اولین سالی بود ک مفهوم عید رو درک میکرد و کلی منتظر عید بود و یه سفره هفت سین کوچولو برامون آماده کرد
هفته اول عید که قم بودیم و به دید و بازدید گذشت و شمام کلی کارتون هایویا رو دیدی و از همه مهمتر عمه سعیده و امیر عباس پیشمون بودن ک همش میرفتی پیشش و بازی میکردی باهاش خلاصه هفته دوم تصمیم گرفتیم بریم دزفول انگار عید اگه نریم دزفول عید نیست خلاصه عصر جمعه یکدفعه من و بابایی تصمیم گرفتیم شنبه با عمه ها و مامان جون و باباجون بریم دزفول و شما با شوق و ذوق فراوون شروع کردی کمک من وسایل رو جمع کنیم و اماده کنیم توی راه هم بیشتر وقت بچه ها و عمه ها رو میاوردی تو ماشین ما کلی خوش بودی فسقلی
سه راه بروجرد برای ناهار و نماز بودیم و فسقلیا نمیذارن مامان جونشون یه دیقه راحت باشه
فسقلیا و باباجون
واقعا لرستان منظره هاش عالیه
اینم چندتا عکس از دزفول شهر بابایی
امسال دزفول خیلی سرد بود و بارونی برا همین نشد بریم رودخونه یک روز عصر بابایی بردمون بیرون ک شما شهربازی رو دیدی و به بابایی اصرار کردی ببردت
عاشق این ژستتم پرنسسم
اینم مسیر برگشتمون دزفول آفتابی بود بعد ابری شد بعد بارون بعد برف و مه
اینم عکسهای سفر و عید امسال جیگر طلا تو بیشتر عکسهات این لباسه رو پوشیدی عاشق این لباسی عسیسم