وای
الان داشتم برات مینوشتم حس کردم یه صدایی از اتاق میاد آخه دیشب دوباره سعی کردم توی اتاقت بخوابی و از وقتی اومدم تو هال 5 دقیقه یکبار بهتون سر زدم الان اومدم دیدم از تخت افتادی پایین نشستنی خوابیدی انقدر ناز بود یهو دیدم پتو رو انداختی رو یاسی اونم پیچیده دور سرش کلی ترسیدم نشد عکس بگیرم چه ناز خوابیده بودی ولی خیلی ترسیدم خدا رو شکر چیزی تون نشد ماشالله به هردوتون خیلی دوستون دارم